.
.
.
.
.
.
وان ايران بايد بداند يادگيري زبان خارجي براي او اصالت ندارد و از روي ناچاري و انجام وظيفه به دليل تبليغ معارف دين و آرمان انقلاب به آن محتاج است. با اين نگاه جوان ايراني بيمورد و از سر تفنن و يا از سر کم بودن اعتماد به نفس به سراغ زبان نميرود. پدر و مادرها فرزندان خود را براي چشم و هم چشمي و تفاخر به کلاس زبان نميفرستند. سخن گفتن به زبان خارجي نشانه شخصيت و با سوادي تلقي نميشود.
ادامـــــــه
حفظ زبان و هويت ديني و ملي بايد جز ضروريترين برنامههاي مسئولين ودغدغههاي اصلي يک ملت باشد. هر قوم و آييني با زبان و لهجه آن شناخته ميشود و ساده ترين و موثرترين راه ارتباطي انسانها زبان است و از آنجا که انسان موجودي اجتماعي و مدني الطبع است به اين ارتباط محتاج است. هر آنچه که سبب خدشه به اين بعد هويتي انسان ميشود بايد با برخورد جدي مواجه شود و با شدت از اين مهم حفظ و صيانت گردد. >در اهميت و ضرورت اين بحث شبهه و ترديدي نيست و همگان به آن اذعان دارند، گرچه در عمل ممکن است از روي غفلت يا جهل اقداماتي انجام گيرد که ضرباتي به زبان و گويش يک ملت وارد کند. به عنوان نمونه شبکههاي اجتماعي و نوع نوشتار در آن سبب شده تا حدودي املا و گويش فارسي مورد آسيب قرار گيرد. جوان و کودک ايراني بايد به زبان ايراني افتخار کنند و آن را موجب عزت و مباهات خود بدانند و از اينکه فارسي سخن ميگويد خوشحال بانشد.
از سوي ديگر امروز ارتباطات به قدري وسيع شده است که تعامل با جهان را گريزناپذير کرده است. در مرابطات تجاري و علمي و حتي دوستانه نيازمند استفاده از يک يا چند زبان ديگر را براي افراد داراي اهميت کرده است.
از سوي ديگر آموزه بعثت حضرت ختم رسل و نزول دين جهاني اسلام سبب شده، انقلاب اسلامي ايران که برگرفته از آيين محمدي(ص) است، نگاهي آرماني و افقي جهاني داشته باشد. از اين رو ضرورت تبليغ و ترويج تعاليم اسلام و آرمانهاي انقلاب اسلامي موجب شده تا پيوند و ارتباط خود با جهان را به گونه اي ديگر تعريف کنيم. ما وظيفه داريم پيام انسانساز و سعادتبخش خاتم الانبيا(ص) را به جهانيان برسانيم و اسلام ناب محمدي(ص) که اسلام مبارزه با استکبار و حمايت از مستضعفين است را در عالم نشر دهيم، همانگونه که حضرت امام خميني(ره) آرمان اين انقلاب را اهتزاز پرچم «لا اله الا الله» در قلل رفيع جهان و تشکيل حزب مستضفين جهاني عنوان کرد. از اين رو يادگيري زبانهاي متعدد در کشور ما بايد يکي از برنامههاي مهم دستگاههاي فرهنگي و آموزشي باشد.
مطلبي که امام امنهاي در روز ديدار با معلمان بيان نمودند از يک سو ناظر به همين بحث است. چنانچه رييس جمهور محترم نيز چند روز بعد در نمايشگاه کتاب نيز بر اين نکته تاکيد نمود که «آموزش زبان هاي خارجي بايد متنوع و کيفي شود و هر زباني که علم را در کشور عميقتر منتقل ميکند، بايد بياموزيم. در اروپا بچههاي دبستاني و دبيرستاني حداقل بايد به دو زبان خارجي ديگر مسلط شوند و چرا ما در اين زمينه يک گام عقب هستيم؟ هر چقدر که بتوانيم جوانان خود را به چند زبان خارجي آشنا کنيم با آموختن هر زبان يک دريچه از علم و دانش و فهم و شناخت به روي او باز خواهد شد. بيترديد فردي که با زبان عربي آشنايي دارد از خواندن قرآن لذت و درک ديگري دارد نسبت به کسي که زبان عربي بلد نيست.
…در مجموع ما با امکاناتي که در اختيار داريم هر چقدر که بتوانيم چند زبان مهم خارجي را به دانشآموزان ياد بدهيم به نفع زندگي آن دانش آموز کار کردهايم.»
اما آنچه در اين بين مهم است اين است جوان ايران بايد بداند يادگيري زبان خارجي براي او اصالت ندارد و از روي ناچاري و انجام وظيفه به دليل تبليغ معارف دين و آرمان انقلاب به آن محتاج است. با اين نگاه جوان ايراني بيمورد و از سر تفنن و يا از سر کم بودن اعتماد به نفس به سراغ زبان نميرود. پدر و مادرها فرزندان خود را براي چشم و هم چشمي و تفاخر به کلاس زبان نميفرستند. سخن گفتن به زبان خارجي نشانه شخصيت و با سوادي تلقي نميشود.
آن امري که مورد عتاب رهبري بوده است همين است که انحصار بي مورد در زبان انگليسي آن هم به نحوي که سبب خود باختگي فرهنگي را فراهم آورد مذموم است. اينکه انگليسي ياد بگيريم چون زبان برتر است و موجب تفاخر ميباشد، يک اشتباه اساسي است. جوانان ضمن آنکه انگليسي فرا ميگيرند بايد بدانند اين زبان با ظلم و ستم به زبان بينالمللي بدل شده است و ثانيا ميتوان با زبانهاي ديگر نيز با دنيا مرتبط شد. امروز بيش از يک ميليارد نفر به زبان اردو و يا چيني صحبت ميکنند. بسياري از مردم جهان زبان اسپانيولي دارند و بيش از يک ميليارد نفر زبانشان عربي است. لذا اين امر نشان ميدهد براي تعامل با دنيا و پيشرفت علمي فقط نبايد با زبان انگليسي آشنا بود. تبليغ دين و انقلاب براي همه جاي دنيا لازم است و چه بسا يادگيري زبان آفريقايي يا ساير زبانها نيز بايد مورد توجه قرار گيرد.
اما حادثه تاسف باري در اين چند روز رخ داد اين بود که عده اي به جاي فهم صحيح کلام رهبري بر زبان انگليسي تاختند و حتي با استناد به مثال اشتباه رييس جمهوري در مورد پيشرفت هندوستان، بهانهاي براي تقابل وي با رهبري تراشيدند. اين در حالي است که رجوع به سخنان رياست جمهوري نشان ميدهد وي اگر چه در بيان خود دقيق و متقن نبوده است اما سخنانش حداقل در اين موضوع منافات و تقابلی با سخنان رهبري ندارد.
جا دارد به جاي اينکه هر موضوعي تبديل به مجادلات سياسي شود در جاي خود و با مطالعه و دقت مورد بررسي قرار گيرد تا راهکاري براي تحقق درست آن در جامعه پيدا شود. اينکه قرار باشد از هر موضوعي براي تقابل سياسي استفاده کنيم در وهله اول جفاي به نظام و رهبري و سپس جفا به همان موضوع خواهد بود.