.
.
.
.
.
.
تاریخ خاورمیانه از زمان اشغال سرزمین های فلسطینی توسط رژیم صهیونیستی به این سو مدام شاهد رویارویی این رژیم و دول عربی-اسلامی بوده است. از همین رو و در تمامی مناقشه ها دول عربی محافظه کار خلیج فارس اگر مستقیم به حمایت از رژیم های عربی درگیر با اسرائیل نپرداخته اند، حدالامکان به تجهیز مالی آن ها روی آورده اند.
نبرد 33 روزه حزب الله لبنان و رژیم اسرائیل را می توان اولین جنگی دانست که دول محافظه کار خلیج فارس نه تنها به حمایت از لبنان نپرداخته، بلکه بنا بر اسناد منتشر شده، تمایل خویش برای نابودی این سازمان نظامی را به طرق مختلف نشان داده است.
آغاز بحران در سوریه و قمار عربستان سعودی و سایر شیوخ خلیج فارس و سقوط حتمی بشار اسد و مداخله مستقیم حزب الله در حمایت از او، بیش از هر زمان سعودی را نسبت به سیاست های حزب الله لبنان در منطقه نگران ساخت و آن ها را مجاب نمود جهت تامین منافع حیاتی شان به مقابله با این سازمان انقلابی بپردازند.
ادامه
جمعه ۱۹ فوریه 2016 مقامات سعودی از اتخاذ رویه ای جدید بر علیه لبنان سخن راندند. در این روز و برای اولین مرتبه یک مقام رسمی سعودی در گفتوگو با خبرگزاری رسمی این کشور (واس) اظهار داشت که سعودی، «به دلیل مواضع لبنان که با روابط میان دو کشور هماهنگ نیست» کمکهای تسلیحاتی خود را به ارتش و نیروهای امنیت داخلی این کشور، متوقف میکند. این منبع مسئول افزود: در سایه این واقعیتها، پادشاهی عربی سعودی اقدام به بازنگری کامل در روابط با جمهوری لبنان برپایه وضع موجود و با هدف حمایت از منافع خود کرد و در این زمینه، این تصمیمها اتخاذ شد.
بر این مبنا نخست: توقف کمکهای پادشاهی سعودی برای مسلح کردن ارتش لبنان از راه جمهوری فرانسه که قرار بود میزان آن به سه میلیارد دلار آمریکا برسد. و دوم: توقف کمک باقیمانده از سوی پادشاهی سعودی به نیروهای امنیت داخلی لبنان که قرار بود به یک میلیارد دلار برسد. این منبع مسئول مدعی شد: “پاشاهی عربی سعودی بسیار تلاش کرد که اوضاع به اینجا نرسد".
مقامات سعودی بعدتر و در رابطه با چرایی اتخاذ این رویه اظهار داشت که عدم پذیرش نظر سعودی در محکومیت جمهوری اسلامی از سوی لبنان در اتحادیه عرب دلیل این تصمیم گیری بوده است. در پی حمله ی شماری از هم وطنان خشمگین مان به سفارت سعودی در تهران و مشهد، در پی شهادت شیخ نمر الباقر النمر، عربستان سعودی تلاش دیپلماتیک گسترده ای را برای محکومیت ایران در جهان عرب آغاز نمود. مخالفت لبنان با رای دهی علیه ایران در جلسه اتحادیه عرب دلیل این رویه محسوب می شود.
تعلیق حمایت از لبنان به شدت از سوی سایر دول شورای همکاری خلیج فارس مورد استقبال قرار گرفت. وزارت امور خارجه و همکاریهای بینالملل امارات متحده عربی و بحرین با انتشار بیانیه ای صراحتا حمایت کامل خود را از تصمیم پادشاهی عربستان سعودی برای بازنگری فراگیر در روابط خود با جمهوری لبنان، اعلام کردند، اقدامی که طی آن سعودی، کمکهای تسلیحاتی خود را به ارتش و نیروهای امنیت داخلی لبنان متوقف کرد.
مخالفت ها با حزب الله تا بدین حد محدود نماند و بلافاصله و با گذشت مدت اندکی و به واسطه فشار فزانیده سعودی، شورای همکاری خلیج در اقدامی غیر منتظره، سازمان حزب الله لبنان را همسو با رژیم اشغالگر قدس و ایالات متحده آمریکا، سازمان تروریستی قلمداد نمود. عبداللطیف بن راشد الزیانی، دبیرکل شورای همکاری روز چهارشنبه گذشته اعلام کرد که دولت های عضو شورا این تصمیم را گرفتند، زیرا حزب الله لبنان دست به اقدامهای تروریستی و قاچاق اسلحه و مهمات می زند، و جوانان را در این کشورها به برپایی آشوب و ناآرامی تحریک می کند.
الزیانی هم چنین مدعی شد که کشورهای عضو شورای همکاری معتقدند که فعالیت های شبه نظامیان حزب الله در کشورهای دیگر مانند سوریه، یمن و عراق هم تروریستی است و با معیارهای انسان دوستانه و قوانین بین المللی سازگاری ندارد و وحدت کشورهای عربی را تهدید می کند. الزیانی افزود که ان کشورها اقدامات لازم را برای مقابله با سازمان حزب الله در پیش خواهند گرفت.
مواضع غیر منتظره شیوخ خلیج فارس در حالی است که اتحادیه اروپا نیز تا بین حد پیش نرفته و صرفا شاخه نظامی حزب الله را تروریستی قلمداد کرده و نه کل ساختار آن را.
نگرانی فزاینده شیوخ مرتجع عرب به ویژه پس از آغاز بیداری اسلامی موجب تغییر رویه آن ها شده است تا آن جا که بنا بر برخی اسناد منتشره، سعودی ها جهت مقابله با نفوذ فزاینده حزب الله و ایران در سطح منطقه، حتی با ارتباط گیری با اسرائیل دشمن اول اعراب و مسلمانان نیز متوسل شده اند. ترکی فیصل رئیس سابق دستگاه اطلاعاتی سعودی چندی پیش و در گفتگو با روزنامه اسرائیلی هاآرتص خواستار صلح با این رژیم شد و ایران را دشمن مشترک عربستان و رژیم صهیونیتسی قلمداد کرد.
گسترش روابط ریاض با تل آویو تا بدان جا پیش رفته که بنابر گزارشی که تازه منتشر شده می گوید، درپی تصمیم اخیر عربستان سعودی برای تعلیق کمک چند میلیارد دلاری به ارتش لبنان، رژیم اسرائیل به دنبال به راه انداختن جنگی جدید علیه لبنان است.
روزنامه «الاخبار» چاپ بیروت در شماره روز شنبه (15 اسفند) خود نوشت، مقامات آمریکایی به دولت لبنان هشدار داده اند، رژیم تل آویو تلاش دارد جنگی دیگر علیه بیروت به راه بیاندازد. الاخبار در این شماره افزود، آمریکایی ها به مقامات لبنانی هشدار داده اند، بهانه ای به دست اسرائیل برای به راه انداختن جنگ ندهند.
این روزنامه افزود، مقامات اسرائیلی به اطلاع همتایان آمریکایی خود رسانده اند، تمایل دارند به لبنان حمله کنند. به گفته الاخبار همچنین، تصمیم عربستان برای تعلیق کمک نظامی و متعاقب آن قرار دادن حزب الله در فهرست به اصطلاح سازمان های تروریستی، اسرائیل را بر آن داشته است که جنگی تازه در لبنان به راه بیاندازد.
برآورد تحولات منطقه نشان می دهد که خبر منتشره از سوی الاخبار احتمالا با واقعیت های میدانی همخوانی دارد. به واقع چرا و به چه دلیل اسرائیل و رژیم سعودی که بنابر دلایل متعدد می توانند در جایگاه دشمنان یکدیگر قرار گیرند دست در دست یکدیگر گذارده و در پی نابودی و یا لااقل تضعیف حزب الله برآمده اند؟
الف) خلع سلاح حزب الله و خلاصی لبنان از کلاف سردرگم: لبنان در طول سالیان متمادی جایگاه بالایی نزد کشورهای منطقه و به ویژه عربستان سعودی و رژیم اسرائیل داشته است. همسایگی اسرائیل با لبنان را می توان مهمترین دلیل اهمیت این کشور برای صهیونیست ها دانست. تلاش برای ایجاد امنیت مصنوعی و مقابله با خطرات احتمالی همواره اهمیت بسزایی برای ایجاد رژیم همسو با اسرائیل در لبنان ایجاد نموده است. از سویی عربستان سعودی که همواره و به ویژه در طول سال های اخیر و با تضعیف مصر داعیه رهبری جهان عرب را بر عهده داشته در پی نفوذ در لبنان برآمده است.
حمایت های مالی سعودی از لبنان همواره بخش گسترده ای از منابع مالی این کشور کوچک را به خود اختصاص داده است. وابستگی بخش عمده ای از جناح های لبنانی به سعودی تا بدان جاست که رفیق حریری نخست وزیر پیشین تا زمان مرگش تابعیت دوگانه سعودی-لبنانی داشته است. با اعلام تعلیق حمایت های مالی سعودی از لبنان نیز، مقامات سیاسی وابسته به ریاض در لبنان به جای انتقاد از این رویه، حزب الله لبنان را متهم به در پیش گرفتن مشی بر خلاف منافع لبنان نمودند. سعد حریری، نخست وزیر پیشین لبنان و فرزند رفیق حریری از ملک سلمان بن عبدالعزیز، خواسته است تا لبنان را تنها نگذارد و به پشتیبانی خود از این کشور ادامه دهد. او با طرح اتهاماتی بر علیه حزب الله گفت:« لبنان در هیچ شرایطی تابع سیاست ایران یا بخشی از آن نخواهد شد لبنان کشوری عربی و ما عرب هستیم همه ملت لبنان با همه تنوع دینی و مذهبی اش عرب است و جز ملت عرب هستیم.»
تصور می شود مداخله فزاینده حزب الله در سوریه و کسب برتری های پی در پی توسط نیروهای وفادار به بشار اسد در سوریه توامان عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی را نگران ساخته تا آن جا که طرفین در پی مهار حزب الله گام خواهند برداشت.
گفته می شود که سعودی ها تضمین نموده اند تا تمامی مخارج جنگ احتمالی بر علیه حزب الله را بر دوش گرفته و به اسرائیل بپردازند. اسرائیل نیز در صورت حمله ی احتمالی ضمن خارج نمودن حزب الله از معادلات سوریه در پی تضعیف موقعیت نظامی این حزب گام خواهد برداشت. طرفین سعودی و اسرائیلی بر آنند با بهره گیری و توسل به برخی معاهدات و قطعنامه های بین المللی من جمله ضرورت خلع سلاح حزب الله به مداخله در لبنان بپردازند. عدم پرداخت حمایت های تسلیحاتی به ارتش لبنان نیز در همین راستا ارزیابی می شود که نیروهای دفاعی لبنان توانایی مقابله با اسرائیل را نداشته باشند.
هدف دوم سعودی و اسرائیل از چنین مداخله ای را می توان در تعیین خط و مشی های داخلی لبنان جستجو نمود. کشور لبنان ماه هاست که بواسطه عدم توافق جریان های درونی فاقد رئیس جمهور می باشد. طرف سعودی و اسرائیلی بر آن است با تحمیل فشار زمینه ی روی کارآمدن رئیس جمهوری نزدیک به غرب نظیر سمیر جعجع را فراهم آورد تا بلکه از این کلاف سردرگم رهایی یابد.
در زمینه ی موفقیت و یا عدم موفقیت احتمالی سعودی ها و صهیونیست ها در حمله ی احتمالی نکات متعددی قابل ذکر است که از حوصله نوشتار فوق خارج می باشد. صرفا به این نکته اشاره خواهیم نمود که چنین مداخله ای بر بی ثباتی بیش از پیش لبنان و منطقه خواهد افزود تا آن جا که «امیل لحود» رئیس جمهور مسیحی پیشین لبنان در بیانیه ای خواستار واکنش رسمی لبنان به تروریستی خواندن حزب الله از سوی شورای همکاری خلیج فارس شد. وی با بیان اینکه این امر به معنای تروریستی خواندن تمام لبنان است، افزود: مقاومت که از لبنان در مقابل دشمن اسرائیلی حمایت کرده است امروز نیز در کنار ارتش از لبنان در مقابل تروریسم حمایت می کند و مایه افتخار و مباهات لبنانی ها و میهن دوستان حقیقی است.
ب) مهار تهران: وقوع انقلاب اسلامی در ایران توامان زمینه نارضایتی دو جناح را در منطقه خاورمیانه فراهم آورد. جناح اول شیوخ مرتجع و دیکتاتور خلیج فارس بودند که از ترس نگرانی از وزیدن آزادی و استقلال حاکم برایران به کشورهای شان مبادرت به تاسیس شورای همکاری خلیج فارس نموده و به حمایت گسترده مالی و تسلیحاتی از صدام حسین در جنگ تحمیلی پرداختند و جناح دوم اسرائیلی ها بودند که به تعبیر موشه دایان وزیر خارجه وقت دولت مناخیم بگین، وقوع انقلاب اسلامی را به زلزله ای تشبیه نمودند که دامان اسرائیل را نیز گرفته است.
حمایت نظام اسلامی حاکم بر ایران از آرمان آزادی قدس شریف و حمایت از مبارزین فلسطینی و عرب در طول قریب به چهار دهه اخیر عملا تهران و تل آویو را به دشمنان درجه یک یکدیگر تبدیل نموده است. عدم تمایل رویارویی مستقیم با ایران از سوی اسرائیل و حضور شبه نظامیان مدافع آرمان فلسطین در مرزهای اشغالی موجب رویارویی چندین باره آنان با صهیونیست ها شده است. بی گمان حزب الله لبنان مستقر در شمال سرزمین های اشغالی را می توان بزرگترین دشمن صهیونیست ها در منطقه شامات دانست. از حزب الله لبنان به عنوان جزئی از محور مقاومت ضد صهیونیستی به رهبری ایران در منطقه نام برده می شود.
قدرت گیری فزاینده ایران و حزب الله در منطقه موجب نگرانی سعودی ها را نیز فراهم آورده تا آن جا که بر مبنای سند منتشر شده توسط ویکی لیکس، ملک عبدالله پادشاه وقت سعودی از مقامات آمریکایی می خواهد تا مستقیما سر مار (اشاره به ایران) را له نماید.
بی گمان مهار حزب الله و ضربه زدن به آن موجب تضعیف موقعیت منطقه ای ایران خواهد شد، امری که همزمان منافع دو طرف صهیونیستی و سعودی را تامین خواهد نمود. حضور گسترده حزب الله در جبهه های نبرد سوریه طرفین را بر مقابله با این سازمان نظامی مجاب ساخته است. با این حال وقوع چنین حمله ای بر رویارویی جبهه های مقاومت با طرفین دخیل در این منازعه خواهد افزود که می تواند رنگ و بوی جهانی به این مناقشه دهد.
ج) کاهش وزن بشار اسد: عادل الجبیر، وزیر امور خارجه سعودی، روز شنبه در دیدارش از فرانسه اعلام کرد، بشار اسد باید در آغاز روند انتقال قدرت در سوریه، کنار رود. وی در مصاحبه با رسانه های فرانسوی گفت: «کنارگیری بشار اسد در سرعت بخشیدن به روند انتقال قدرت در سوریه و کوتاهتر شدن زمان تطبیق آن که 18 ماه است، کمک خواهد کرد.»
رژیم سعودی در کنار دولت ترکیه را می توان تنها دولت هایی در منطقه و جهان دانست که با وضع آتش بس کنونی مخالف بوده و تحت فشارهای روسیه و آمریکا ناگزیر به پذیرش آن شدند، با این حال طرفین از کوشش خویش برای سقوط بشار اسد نکاسته اند. سوی دیگر معادله اما رژیم صهیونیستی است که با علم به حساسیت ملت های منطقه به سیاست های این رژیم از اتخاذ رویه ای صریح در قبال سوریه پرهیز نموده با این حال به گونه ای پنهانی و جهت ایجاد بالانس در سوریه به حمایت از شماری از گروه های اپوزیسیون بشار پرداخته است.
از بشار اسد و دولت حاکم بر سوریه به عنوان بزرگترین همسایه سرزمین های اشغالی نام برده می شود که تا کنون از وضع صلح با تل آویو اجتناب نموده است، لذا صهیونیست با آگاهی نسبت به خطرات ماندگاری اسد در راس قدرت و هم چنین قدرت گیری گروه های تکفیری در پی تجزیه سوریه به چند کشور گام بر می دارند.
مداخله احتمالی بر علیه حزب الله از سوی اسرائیل و حمایت ضمنی اعراب از این اقدام موجب می شود تا حزب الله بواسطه محدودیت نیروهایش تمامی تمرکز خویش را بر درگیری با اسرائیل متمرکز نموده و از سوریه خارج گردد. امری که همزمان منافع ترکیه، عربستان سعودی و اسرائیل را تامین نموده و رژیم بشار اسد را به سوی زوال سوق خواهد داد.
وقوع حمله ی احتمالی به حزب الله از سوی اسرائیل در حالی است که رسانه های منطقه از احتمال مداخله ی همزمان ترکیه و عربستان سعودی در سوریه سخن می گویند. مقامات ترکیه حضور جنگنده های سعودی در پایگاه اینجرلیک ترکیه جهت مداخله در سوریه را تاکید نموده اند. سرتیپ احمد عسیری، مشاور نظامی وزیر دفاع سعودی چندی پیش اظهار داشته است که «نیروهای پادشاهی سعودی آماده است تا با استفاده از پایگاه نظامی اینجرلیک در ترکیه مواضع تحت کنترل داعش را بمباران کند.» وی افزود: «هنگامی این مسئله (حمله زمینی به داعش) سازماندهی یافت و تصمیم در باره حمله و نحوه اعزام سربازان و تعداد شرکت کنندگان در عملیات گرفته شد، ما شرکت خواهیم کرد».
د) تضعیف مقاومت فلسطین: برآورد تحولات خاورمیانه در طول سال های اخیر و به ویژه پس از وقوع بحران در سوریه متاسفانه حکایت از فشار فزاینده بر جریان مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) دارد. انزوای جنبش حماس از سال 2006 به این سو (زمان پیروزی حماس در انتخابات مردمی فلسطین) توسط رژیم صهیونیستی آغاز شده و تردید این جنبش در حمایت یا مقابله با دولت بشار اسد در سوریه بر آن افزوده است. سقوط محمد مرسی در مصر را می توان آخرین شکست حماس در اتخاذ استراتژی نادرستش در قبال تحولات منطقه دانست، با این حال این جنبش دست از مبارزه با اسرائیل نکشیده و از روابط نسبتا حسنه ای با حزب الله لبنان برخوردار بوده است.
مقابله احتمالی بر علیه حزب الله از سوی اسرائیل بی گمان پیامدهای منفی را از آن جنبش مقاومت فلسطینی خواهد نمود، به ویژه آن که این جنبش منحصر به حماس نبوده و شامل جهاد اسلامی و جبهه خلق برای آزادی فلسطین نیز می باشد که از رابطه ی نزدیک تری با حزب الله نسبت به حماس برخودارند.
تلاش برای متقاعد نمودن حماس جهت گفتگو با اسرائیل بخشی از سیاست های منطقه ای آمریکا، اسرائیل، عربستان سعودی و ترکیه می باشد، امری که تا کنون در دستیابی بدان ناکام بوده اند. تشدید فشار بر حزب الله و سرکوب آن را می توان برنامه ای برای ناامیدی بیش از پیش جنبش حماس در ادامه مبارزه مسلحانه بر علیه رژیم صهیونیستی دانست.
منبع:سایت آوینی