.
.
.
.
.
.
تكبّر عبارت است از حالتی كه انسان خود را بالاتر از دیگری ببیند و اعتقاد برتری خود را بر غیر داشته باشد. حضرت صادق علیه السلام در این باره چنین می فرمایند: تكبر، این است كه مردم را تحقیر كنى و حق را خوار شمارى. (الكافى(ط-الاسلامیه)، ج2، ص310) در كبر، باید پای غیر نیز در میان آید تا خود را از آن برتر داند و بالاتر بیند. و این كبر، صفتی است در نفس و باطن. و از برای این صفت، در ظاهر، آثار و ثمراتی است كه اظهار آن آثار را تكبّر گویند.و آن آثاری است كه باعث حقیر شمردن دیگری و برتری بر آن گردد، مانند:خود داری كردن از همنشینی با او، یا هم خوراكی با او، یا امتناع در پهلو نشستن با او، یا رفاقت او، و انتظار سلام كردن و توقّع ایستادن او، و پیش افتادن از او در راه رفتن، و تقدّم بر او در نشستن، و توجهی با او در سخن گفتن، و به حقارت با او سخن گفتن، و پند و موعظه او را ارزش دانستن، و امثال اینها. و از جمله آثار كبر است با ناز و آهسته و دامن كشان راه رفتن. و بعضی از این افعال گاهی از حسد و كینه و ریا نیز نسبت به بعضی صادر میشود، اگر چه انسان خود را از او بالاتر هم نداند.
حسادت به معنای آرزو كردن زوال نعمت از كسی است كه استحقاق آن را دارد (مفردات ص 234) البته به معنای آرزوی ادامه یافتن فقدان نعمت، نقص و فقر و بدبختی و مانند آن برای دیگری نیز آمده است. (روح المعانی ج 16 جزء 30 ص 507) ولی بیشتر در معنای نخست به كار می رود؛ زیرا حسود كسی است كه از وجود نعمتی در دست كسی ناخشنود است و دوست ندارد كه دیگری از نعمت و راحتی و آسایش و آرامش برخوردار باشد و همواره آرزو می كند كه نعمت وی به نقمت و سعادتش به شقاوت تبدیل شود و حتی گاه برای تحقق آرزوی خویش نیز تلاش می كند و مقدمات آن را فراهم می آورد. از این رو برخی از رفتارها و گفتارهای وی نسبت به دیگری برای تحقق زوال نعمت از دست دیگری است. همانگونه که شیطان نسبت به حضرت آدم علیه السلام حسادت ورزید. امام صادق علیه السلام فرمودند:لقمان به فرزندش گفت: حسود را سه نشانه است: پشت سر غیبت مى كند، روبه رو تملّق مى گوید و از گرفتارى دیگران شاد مى شود.(خصال، ص 121)
عجب
عجب آن است که انسان بر خود ببالد و از عمل خود یا از عبادت، ثروت و زهد و… خویش خشنود شود.
تفاوت بین عجب و کبر
تفاوت بین عجب و کبر این است که در کبر فرد، خود را بالاتر از غیر میبیند و مرتبه خود را بالاتر میپندارد. اما در عجب پای غیری در میان نیست. بلکه عجب کننده، بر خود بالیده و از خود خشنود است و منعم این صفت را فراموش کرده است. به عنوان نمونه یکی از افرادی که دچار عجب شد، ابلیس بود، او به عبادتهای چندین هزار ساله خود بالید و عصیان الهی نمود و همچنین دچار کبر شده و خود را با آدم علیه السلام مقایسه کرد و گفت: مرا از آتش آفریدهای و او را از گل و من از او بهترم. و همین خود را بهتر فرض کردن او، عجب و خود بزرگ بینی بود. و این عمل باعث از بین رفتن آن همه عبادتهای طولانی مدتش شد و رانده درگاه الهی گردید.
خدای تعالی به حضرت داوود سلام الله وحی فرمود: به گناهکاران مژه بده و مطیعان را بترسان. عرض کرد: چرا عاصیان را مژده دهم و مطیعان را بترسانم؟!
فرمود: عاصیان را مژده بده که من توبه آنها را قبول کرده و گناهانشان را میبخشم و مطیعان را بترسان که به اعمال خود عجب نکنند.
مولوی، در «مثنوی» خود خبر داده است که خداوند، دیو ناامیدی را به مسلخ برده و گردن زده است. دلیل آن را نیز بی درنگ می گوید: «چون گناه و معصیت، طاعت شده است»اشاره او در این سخنان، به آیه هفتاد سوره فرقان است؛ آن جا که خداوند فرموده است: «کسی که توبه کند
و ایمان آورد و کار نیکو کند، خداوند، بدی های آنان را به نیکی ها مبدّل می کند». همچنین گوشه چشمی دارد به آیاتی از قرآن که انسان را از یأس، نهی کرده و امید را پیش روی او نهاده است؛ مانند: ولا تایئَسُوا مِنْ رَوح اللَّهِ إنّهُ لا یَایْئَسُ مِنْ روحِ اللَّهِ الا القومُ الکافِروُن.(یوسف/87) و نومید مباشید از رحمت خدا؛ چه تنها کافران از رحمت خداوند، نا امیدند. و حق - تعالی - وحی فرستاد به یعقوب(علیه السلام ) که دانی که یوسف(علیه السلام) چندین سال، چرا از تو جدا کردم؟ از آن که گفتی: «ترسم که گرگ وی را بخورد». چرا از گرگ بترسیدی و به من امید نداشتی، و از غفلت برادرانِ وی، بیندیشیدی، و از حفظ من نیندیشیدی؟
و علی(علیه السلام) یکی را دید نومید از بسیاری گناه خویش، گفت: «نومید مشو که رحمت او از گناه تو عظیم تر است». و رسول یک روز گفت: «اگر شما آنچه من می دانم، بدانید، بسیار گریید و اندک خندید و به صحرا شوید و دست بر سینه می زنید و زاری می کنید». پس جبرئیل بیامد و گفت: خدای - تعالی - می گوید: «چرا بندگان مرا نومید می کنی از رحمت من؟». پس بیرون آمد و امیدهای نیکو داد از فضل خدای تعالی در خبر است که یکی از بنی اسرائیل، مردمان را از رحمت خدای تعالی نومید کردی و کار بر ایشان سخت گرفتی. روز قیامت، خدای تعالی با وی گوید که من امروز از رحمت خویشتن، تو را چنان نومید کنم که تو بندگان مرا از رحمتِ من، نومید کردی.
به طور کلی هر نوع رذیلت اخلاقی کمینگاه شیطان است اما برخی از آنان از حساسیت ویژه ای برخوردارند از آنجمله مواردی که ذکر شد.