.
.
.
.
.
.
بهار را گفتهاند رستاخیز طبیعت! وقتی که از گرد راه میرسد، دوباره معلم طبیعت، بر کرسی تدریس تکیه میزند و آیات خدا را در گوش جان ما تکرار میکند. بهار به تعبیر امروزیها، ماکتی تمام عیار از قیامت است که امکان وقوع قیامت را فرایاد میآورد.
خداباوری و معادباوری، دو رکن رکین دعوت همه انبیای تاریخ بوده است اما اعتقاد به معاد را شاید بتوان سازندهتر از اعتقاد به ربالارباب بودن خداوند دانست! اینکه جهان خدایی دارد که رب عالم هستی است، را حتی مشرکان هم قبول داشتند. اما این فقط ثمره علمی داشت و عملساز نبود. آنچه رفتارساز بوده و هست اعتقاد به ربوبیت جزئی پروردگار هستی است که مشرکان زیر بار پذیرشش نمی رفتند. اما بعد از اعتقاد به ربوبیت جزیی، هیچ اصلی در سازندگی، به پای اعتقاد به قیامت نمی رسد.
در قرآن هم، خدا به طور ویژه و مبسوط از معاد سخن گفته است. حدود یک چهارم همه آیات.
علت این همه تکرار و تاکید این است که بیشتر مردم، در پذیرفتن این اصل، سرسختی بیشتری از خود نشان میدهند. شاید به این دلیل که، عقیده به معاد، تعهدآفرین است و مسئولیتزا. و انسان به طور طبیعی میخواهد آزاد باشد و خود را در قید و بند رفتارش نبیند.
حتی ممکن است پیامبر خدا هم باشی اما هنوز دلت مطئمن نباشد که رستاخیز عالم، چگونه ممکن است؟!
لابد قصهاش را در قرآن خواندهاید؟! حضرت عزیر یا به تعبیر برخی روایات، ارمیای نبی.
عُزیر، نام نامی یکی از پیامبران بنی اسرائیل است که ماجرای مرگ اسرارآمیزش در آیه 259 سوره بقره آمده است.
این داستان در آیه ۲۵۹ سوره مبارکه بقره گزارش شده است. در کریمه یاد شده میخوانیم:
اوْ کالَّذِی مَرَّ عَلَی قَرْیةٍ وَهِی خَاوِیةٌ عَلَی عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّی یحْیی هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ موتها فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یوْمًا أَوْ بَعْضَ یوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَی طَعَامِک وَشَرَابِک لَمْ یتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَی حِمَارِک وَلِنَجْعَلَک آیةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَی الْعِظَامِ کیفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَکسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَینَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ (البقرة/۲۵۹)
یا همانند کسی که از کنار یک آبادی (ویران شده) عبور کرد، در حالی که دیوارهای آن، به روی سقفها فرو ریخته بود، (و اجساد و استخوانهای اهل آن، در هر سو پراکنده بود؛ او با خود) گفت: «چگونه خدا اینها را پس از مرگ، زنده میکند؟!» (در این هنگام،) خدا او را یکصد سال میراند؛ سپس زنده کرد؛ و به او گفت: «چهقدر درنگ کردی؟» گفت: «یک روز؛ یا بخشی از یک روز.» فرمود: «نه، بلکه یکصد سال درنگ کردی! نگاه کن به غذا و نوشیدنی خود (که همراه داشتی، با گذشت سالها) هیچگونه تغییر نیافته است! (خدایی که یک چنین مواد فاسدشدنی را در طول این مدت، حفظ کرده، بر همه چیز قادر است!) ولی به الاغ خود نگاه کن (که چگونه از هم متلاشی شده! این زنده شدن تو پس از مرگ، هم برای اطمینان خاطر توست، و هم) برای اینکه تو را نشانهای برای مردم (در مورد معاد) قرار دهیم. (اکنون) به استخوانها (ی مرکب سواری خود نگاه کن که چگونه آنها را برداشته، به هم پیوند میدهیم، و گوشت بر آن میپوشانیم!» هنگامی که (این حقایق) بر او آشکار شد، گفت: «میدانم خدا بر هر کاری توانا است».
اینکه این مرد چه کسی بوده؟ و آن قریه (توجه داشته باشید قریه به معنای روستا نیست، بلکه به معنای مرکز اجتماع مردم است خواه شهر باشد یا روستا) در کجا قرار داشته؟ قرآن شرحی درباره آن بیان نکرده است، همین اندازه از لحن آیه استفاده میشود او مردی بوده که با وحی الهی سر و کار داشته یعنی پیامبری از پیامبران خدا. ولی مفسّران با تکیه بر روایات و تواریخ نام او را معین کردهاند و بسیاری از روایات و کلمات مفسّرین آمده است که او «عُزَیْر»، پیامبر معروف بنی اسرائیل بود.
در بعضی نیز آمده است که او “ارمیا” یکی دیگر از پیامبران بنی اسرائیل بود. بعضی هم نام او را خضر و بعضی “اِشعیا” ذکر کردهاند.
ولی مسلّم است او هر که باشد تأثیری در معنا و محتوای آیه ندارد، و اینکه بعضی احتمال دادهاند او فرد غیر مومنی بوده که در قیامت شک داشته سخن نادرستی است، زیرا آیه به خوبی دلالت بر این دارد که وحی بر او نازل میشد.
و آن قریه طبق بسیاری از روایات بیت المقدس بوده است و این ماجرا بعد از ویرانی بیت المقدس به وسیله بخت النُصّر واقع گردید.۲
شاید نام ابن کوّا را شنیده باشید. در جنگ صفین در سپاه امیرمومنان (ع) شمشیر میزد اما حیله عمر و عاص، مشاور مکّار معاویه، در او کارگر افتاد و تا آنجا پیش رفت که به عنوان سخنگوی خوراج، در ماجرای حکمیت نقش اساسی در تحمیل ابوموسی اشعری بر حضرت بازی کرد.
ابن کوّا در تاریخ مشهور است به درشتگویی و طرح سوالات مبهم و انحرافی در محضر امیرمومنان (ع).
او فهم درستی از آموزههای قرآن نداشت و با استناد به کریمه: إِنِ الْحُکمُ إِلَّا لِلَّهِ (انعام/۵۷): (مسلماً حکم تنها از آن خداست)، حضرتش را به خاطر پذیرفتن حکمیت، مشرک میانگاشت.
دربارهاش گفتهاند: وقتی پشت سر حضرت نماز میگذارد این آیه را بلند تلاوت نمود: (الزمر/۶۵): به تو و همه پیامبران پیشین وحی شده که اگر مشرک شوی، تمام اعمالت تباه میشود و از زیانکاران خواهی بود!
حضرت ۲ بار سکوت فرمود و چون بار سوم نیز وی همان آیه را به صدای بلند بخواند، حضرت در جواب او این آیه را بر زبان مترنم ساخت که: فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا یسْتَخِفَّنَّک الَّذِینَ لَا یوقِنُونَ (روم/60): صبر پیشه کن که وعده خدا حق است؛ و هرگز کسانی که ایمان ندارند تو را خشمگین نسازند!
ابن کوّاء سرانجام در واقعه نهروان به جنگ علی (ع) آمد و کشته شد. در کتاب بصائر الدرجات آمده است:امیرمو منان علی (ع) در میان جمعیتی سخن میگفت. ابن الکوا (سردسته منافقان) خطاب به امیر المومنین (ع) گفت: ای علی! تو گفته ای رسول خدا (ص) فرموده ما دیدیم و شنیدیم مردی بود که سن و سالش بیشتر از پدرش بود.
علی (ع) فرمود: آیا این موضوع برای تو مهم است؟
او گفت: آری! فرمود: آگاه تر از من (پیامبر) به من خبر داد حضرت عُزَیر نبی وقتی به سن پنجاه سال رسید، همسرش باردار بود، عزیز از خانه بیرون رفت و استخوانهای پوسیده ای را در محلی دید و درباره معاد گفت: خدا چگونه اینها را زنده کند؟
خداوند او را به مردگان ملحق کرد، پس از صد سال او را زنده نمود و صحنه معاد را به چشم دید و بر اطمینانش افزوده شد. وقتی به خانه برگشت، همسرش که باردار بود پسری آورده بود و آن پسر صد سال عمر کرده بود، بنابراین آن پسر بزرگتر از پدرش که پنجاه سال داشت بود. 2
“در تورات كتاب ارمیاى نبى راجع به پیامبر موعود چنین مكتوب آمده است: ارمیاى نبى به حنینا كه مدعى نبوت بود اظهار داشت:
«انبیایى كه از قدیم قبل از تو و من آمدهاند درباره سرزمینهاى مختلف و ممالك عظیم راجع به جنگ و بلایا نبوت كرده [و خبر داده]اند، اما پیامبرى كه دربارۀ شالوم [اسلام]نبوت كند، هنگامى كه كلامش تحقق یافت آنگاه شناخته خواهد شد كه آن پیامبر را حقیقتا خداوند فرستاده است.»3
از نظر عبد الاحد داود اسقف سابق كلیساى كاتولیك روم، این پیشگویى تنها منطبق با حضرت محمد (ص) است. 4
در ۶۰ کیلومتری شاهرود به طرف خراسان دو روستاست یکی به نام اسرائیل و دیگری به نام ارمیان، که گفته میشود در آن قبر حضرت ارمیا قرار دارد."5
پانویسها:
1. پیام قرآن، مکارم شیرازی، ج ۵، ص: ۱۶۶
2. به نقل از داستانها و پندها، زمانی وجدانی
3. كتاب ارمیاى نبى،٢٨،٨-١٠
4. عبد الاحد داود، محمد در تورات و انجیل
5. باستان شناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، بی آزار شیرازی، ج ۱، ص414
منبع:تبیان