.
.
.
.
.
.
بحثى درباره سقوط جامعه ها در اثر آلودگى به گناه
فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَیْءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ. (انعام/ 44) پس هنگامى كه فراموش كردند آنچه را كه به آنان تذكّر داده شده بود، به روى آنها درهاى همه چیز را باز مىكنیم تا وقتى از آنچه كه به آنها داده شده دچار فرح و غرور مىشوند. ناگهان آنها را مىگیریم و آنها دچار سرافكندگى مىشوند.
>خداوند متعال در این آیه مباركه بیان مىكند كه این مردم بتپرست و مشرك در اثر علاقه به زندگى، غرض از آفرینش خود و دعوت پیامبران را فراموش نمودند تذكرات و انذار پیامبران خود را فراموش كردند ما هم درهاى رزق را از هر جهت بر آنها گشودیم و نعمات زمینى و آسمانى را به آنها بخشودیم و از جهت استدراج و امتحان از هیچ گشایشى براى آنها دریغ و مضایقه ننمودیم تا اینكه از آنچه به آنها داده شده بود خوشحال شدند و غرق در لذائذ و شهوات گشتند و همه چیز را از یاد بردند و آنچه مىتوانستند ظلم و ستم كردند. ما هم ناگهان آنها را به كیفر اعمالشان گرفتار كردیم و آنها هم بىخبر و ناامید از نجات و رحمت حق و با حال حسرت به عقوبت كردههاى خود رسیدند.
یكى از آفتهاى بزرگ جوامع و تمدّنهاى بشرى پیدایش دو گروه مرفه و محروم در جامعه و رفاه زدگى بىحدّ و حصر طبقه ثروتمند است. جامعهاى كه در آن گروهى آنچنان محروم و وامانده باشند كه نتوانند نیازهاى اوّلیه زندگى خود را تأمین كنند و گروهى دیگر آنچنان متنعّم باشند كه براى تفریح و تفنّن به فكر ایجاد نیازهاى كاذب بیفتند، آرى، چنین جامعهاى نمىتواند پایدار باشد و محكوم به فنا است.
اساساً ثروت و مال و احساس بىنیازى، طغیانآور است و این در طبیعت انسان است، اما نه به حدّ الزام كه انسان نتواند با آن مبارزه كند ولى به هر حال، وقتى انسان به حدّ اشباع و سیرى رسید، تنها ایمان به خدا و ارزشهاى معنوى است كه مىتواند او را نجات دهد و در انسانیّت خود نگاه دارد، وگرنه جنون سیرى او را به طغیان و فساد خواهد كشید و روز به روز بر طغیان او افزوده خواهد شد و سرانجام به مرحله نابودى و انفجار خواهد رسید و چنین است نتیجه ناسپاسى در مقابل نعمتهاى خدا:
این یك دستور بسیار مؤثر و یكى از مصادیق امر به معروف است، در جلسهاى كه ارزشهاى والاى توحید مسخره مىشود یا باید با اعتراض و آگاهى دادن چهره آن مجلس را عوض كرد و یا به عنوان اعتراض آنجا را ترك نمود.
وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْیَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتِیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا یَصْنَعُونَ(نحل/ 112)؛ و خداوند مَثَل مىزند آبادىاى را كه آسوده و آرام بود و روزى آن به فراوانى از هر طرف مىرسید. پس به نعمتهاى خدا كفر ورزید. پس خداوند به خاطر كارهایى كه انجام داد تلخى لباس گرسنگى و ترس را به او چشانید.
وَ كَذلِكَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآیاتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى(طه/ 127)؛ و این چنین مجازات مىكنیم كسى را كه اسراف كرد و به آیات پروردگارش ایمان نیاورد و البته عذاب آخرت شدیدتر و پایدارتر است.
گاهى اسراف و فساد و طغیان در یك جامعه به اوج خود مىرسد و تمام ارزشهاى معنوى و تعالیم پیامبران به دست فراموشى سپرده مىشود و در عین حال آن جامعه داراى اقتصادى شكوفا و قدرتى برتر است و در كمال آسایش و رفاه بسر مىبرد و از قدرت و برترى و علم و صنعت خود مغرور است و از هر طرف بر شكوفایى و توان آن افزوده مىشود و به نظر مىرسد كه جامعهاى است شكست ناپذیر و هیچ عاملى نمىتواند آن را از پاى در آورد، امّا غافل از اینكه این یك امتحان بلكه یك دام است و این جامعه در عین قدرت و شكوفایى به آخر خط رسیده است و ناگهان پایههاى آن فرو مىریزد و آن مردم طغیانگر و مفسد و خوش خیال، ناباورانه سقوط جامعه بظاهر قدرتمند خود را مشاهده مىكنند:
ثروت و رفاه اگر با ایمان و معنویّت همراه نباشد باعث طغیان و فساد مىشود. این است كه قرآن كریم ضمن بیان این مطلب كه احساس بىنیازى طبعاً طغیانآور است، به صاحبان ثروت قاطعانه هشدار مىدهد كه از نعمتهاى خدا به نحو صحیح استفاده كنند و دچار طغیانگرى و فساد نشوند.
همنشینى با اهل گناه
وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذینَ یَخُوضُونَ فی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فی حَدیثٍ غَیْرِهِ وَ إِمَّا یُنْسِیَنَّكَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ (68/ انعام)
در تفسیر مجمع البیان از امام باقر(علیه السلام) نقل شده كه چون این آیه نازل گردید، مسلمانان از همنشینی با كفار و استهزاءكنندگان آیات الهى نهى شدند.
این یك دستور بسیار مؤثر و یكى از مصادیق امر به معروف است، در جلسهاى كه ارزشهاى والاى توحید مسخره مىشود یا باید با اعتراض و آگاهى دادن چهره آن مجلس را عوض كرد و یا به عنوان اعتراض آنجا را ترك نمود.
ثروت و رفاه اگر با ایمان و معنویّت همراه نباشد باعث طغیان و فساد مىشود. این است كه قرآن كریم ضمن بیان این مطلب كه احساس بىنیازى طبعاً طغیانآور است، به صاحبان ثروت قاطعانه هشدار مىدهد كه از نعمتهاى خدا به نحو صحیح استفاده كنند و دچار طغیانگرى و فساد نشوند.
در روایات متعدّدى از پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله) و ائمّه معصومین(علیهم السلام) از همنشینى با اهل گناه، یا شركت در جلسهاى كه در آن گناه مىشود و انسان قدرت جلوگیرى از آن را ندارد نهى شده است، حتّى اگر آنان از بستگان انسان باشند.
حضرت على(علیه السلام) به فرزندش وصیّت كرد: خداوند بر گوش واجب كرده كه راضى به شنیدن گناه و غیبت نشود. (تفسیر نور الثقلین)
رسول خدا(صلى اللَّه علیه و آله) با استناد به این آیه فرمودند: كسى كه ایمان به خدا و روز قیامت دارد، در مجلسى كه در آن امامى سبّ مىشود و یا از مسلمانى عیبجویى مىگردد نمىنشیند. (وسائل الشیعه، ج 16)
حضرت على(علیه السلام) فرمودند: «مجالسة الاشرار تورث سوء الظن بالاخیار»؛ همنشینى با بدان، سبب سوء ظنّ به نیكان مىشود. (وسائل الشیعه، ج 16)
تكذیب و مسئولیت
وَ كَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَ هُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَیْكُمْ بِوَكیلٍ. (66/ انعام)
قوم تو، قرآن را دروغ شمردند، در حالى كه سخنى است بر حق، به آنان بگو: من مسئول (اعمال) شما نیستم.
انسان در برابر حق سه گونه موضعگیرى دارد: 1- قبول 2- رد 3- بىتفاوتى. در این آیه نظر قرآن به موضعگیرى دوم است. و مىگوید: « بگو: من مسؤؤل اعمال شما نیستم.»
انسان خود مسئول مستقیم نظر خود است كه حق را بپذیرد یا قبول كند. بسیار اتفاق مىافتد كه علم انسان به مسئولیت خود در برابر اعمال و رفتارش او را به موضعگیرى سالم و درست یارى دهد، ولى اگر چنین تصور كند كه مىتواند خود را بىتفاوت نشان دهد و مسئولیت خود را به گردن این و آن اندازد كم كم به جایى مىرسد كه به اصل حقیقت بىتوجه و بىاعتنا مىشود.
از آیات متعددى كه این تعبیر و مانند آن در آنها آمده است (مانند 107- انعام و 108- یونس و 41- زمر و 6- شورى) استفاده مىشود كه منظور از «وكیل» در این موارد كسى است كه مسئول هدایت عملى و ضامن دیگران بوده باشد، به این ترتیب پیامبر(صلی الله علیه و آله) به آنها اعلام مىكند كه این شما هستید كه باید تصمیم نهایى را در مورد قبول و یا رد حقیقت بگیرید، و هدایت را بپذیرید و من تنها مامور ابلاغ رسالت و دعوت الهى هستم.
نوشته آمنه اسفندیاری – گروه دین و اندیشه تبیان
منابع:
- تفسیر كوثر، ج 3
- انوارالعرفان فی تفسیر القرآن، ج 12
- تفسیر احسن الحدیث، ج 3
- تفسیر نمونه، ج 5
- تفسیر نور، ج 3
- تفسیر هدایت، ج 3