.
.
.
.
.
.
پوشیدگی و حجاب از دستورات همه ی ادیان آسمانی است و ریشه در فطرت انسان ها دارد، اما به نظر شما از حجاب مهمتر چیست؟
در خیابان راه می رفتم که دیدم یک خانم چادری از دور چراغ می زند، سوار ماشین نبود و او هم مانند من پیاده می رفت، اما تیپ ظاهری که داشت، انگار برای همه چراغ می زد، نمی توانستم چشم از او بردارم، نمی دارنم اصلا چرا چادر سرش کرده بود، یک بلوز یقه باز و شلوار تنگ و چسبان، صندل بدون جوراب با ناخن های بلند و لاک زده، روسری که فقط یک سوم از موهای او را پوشانده بود و چادری که مانند بادبادک در هوا پرواز می کرد!
این حجاب است؟ پوشیدگی است؟ مورد پسند خدا و رسولش است؟ جامعه ایرانی اسلامی این حجاب را می پسندد؟ نمی دانم هدف این بانو از پوشیدن چادر چه بود، اما هر چه بود ، من را به این تنیجه رساند که انگار خیلی چیزهای دیگر مهمتر از چادر و حجاب وجود دارند، که یکی از آنها حیا نام دارد.
بعضی واژه ها ، انگار اصلا معنایی ندارند، خودشان معنی خودشان هستند، شاید حیا هم از این نوع واژه ها باشد، گرچه در معنایش گفته اند، حالتی از نفس که مخالف کارهای آلوده و اعمال زشت است.
از طرف دیگر معنای خیلی واژه ها با کلمات مخالف آنها واضح می شود، مثلا واژه های مخالف حیا، وقاحت و بی شرمی است! امیدوارم تا امروز، صابون افراد وقیح و بی شرم، به تنتان نخورده باشد!
شرم و حیا، فقط به بشر اختصاص دارد و هیچ یك از حیوانات آن را ندارند. امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «نگاه كن به صفتى كه خداوند آن را به آدمیان اختصاص داده و حیوانات از آن بى بهره اند؛ آن خوى پر ارج و بزرگ، آن خلق ارزنده و عظیم، شرم و حیاست.» بحارالانوار، ج 3، ص 81. در آیه 25 سوره قصص هم داریم که دختر حضرت شعیب با حیا راه می رفت.
حیا مصداق های زیادی دارد، اما حیای در حجاب و پوشش، امریست که هم به خود انسان ارتباط دارد و هم به اطرافیان.
حیا یعنی جلوی پدر و برادرت، لباس خیلی باز نپوشی…
یعنی از استخر که می خوای بیای بیرون، زیر دوش، مایوتو از تنت بیرون نیاری و مثل روزی که از مادر متولد شدی، جلوی بقیه راه نری…
یعنی با آقای فروشنده، زیادی صمیمی نشدی و بگو و بخند و نظر پرسیدن، ممنوع
یعنی کاری نکنی که هزار تا کله و دو هزار تا چشم، برگردن وسط خیابون نگات کنن
یعنی مردم تو رو با انگشتشون به همدیگه نشون ندن
یعنی…
یادم می اید زمانی که هنوز برج های سر به آسمان کشیده، شهرهای ما را تصرف نکرده بودند، در منطقه ما فقط یک برج وجود داشت، ما دوستان مدرسه تا دلتان بخواهد به این ساختمان دراز و بلند می خندیدیم و می گفتیم مانند مغز کاهوی وسط سالاد است.
بزرگتر که شدم و این واژه برج را در قرآن دیدم، برایم جالب بود که خدا از ما زنان خواسته مانند برج نباشیم و اصطلاحا تو چشم نزنیم و یا چراغ نزنیم.
وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَی (سوره احزاب آیه 33)
مانند روزگار جاهلیّتِ قدیم زینتهای خود را آشکار مکنید .
شاید همان مصداق های امروزی حیا باشد به علاوه یک نکته مهم دیگر، که حتی اگر به حجاب اعتقاد داریم و پوشش چادر را برگزیده ایم، چادر های براق و با طرح های آنچنانی که چشم هر بیننده ای را خیره می کند، کفش های پاشنه داری که صدایش، کله ی همه را بر می گرداند، آرایش زیر چادر و … همه و همه مصداق تبرج باشد.
و به قول مادرم، خیلی کارها بد است و برای ما بدتر، شاید آرایش کردن در خیابان کار درستی نباشد، اما این آرایش برای چادری ها بدتر است، فکر می کنید چه کارهای دیگری برای با حجاب ها بدتر است؟
منبع: تبیان