داستانهای عبرت آموز

 

روایت شد وقتی حضرت یوسف علیه السلام را در چاه انداختند یکی از پاهایش درد شدیدی گرفت و آن شب را تا صبح بیدار ماند
نزدیک طلوع صبح جبرئل علیه السلام فرود آمد و او را دلداری داد و او را به دعا کردن امر نمود.

ادامـــــــه

حضرت یوسف علیه السلام فرمود: ای جبرئل تو دعاکن و من آمین بگویم جبرئل علیه السلام دعا کرد. و یوسف علیه السلام آمین گفت.در آن شب خداوند بعد از دعا کردن دردش را تسکین داد و شفا پیدا کرد وقتی که حضرت یوسف علیه السلام از درد راحت شد فرمود: ای جبرئل حالا من دعا می کنم و تو آمین بگو.
حضرت یوسف علیه السلام از خداوند در خواست کرد: که هر کس بد حال و بیچاره و صاحب دردی است در آن وقت بد حالی و بی بیچارگیش بر طرف شود.
هیچ دردمندی در آن وقت نبود مگر اینکه دردش سبک شد(8).
هر کسی دل به خدا بست خدا یاور اوست - خوش برون شد ز چه از رحمت منان یوسف
عاقبت سلطنت مصر به یوسف برسید - گشت از لطف خدا خرم و خندان یوسف

قصص الدعا یا داستانهای دعا جلد 2

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.
  • شعار سال

    آپلود عکس
  • حاج قاسم

    آپلود عکس
  • نماهنگ زیبای مدافعان حرم

  • پند هاي امام علي عليه السلام

  • همسنگران

    همسنگران