.
.
.
.
.
.
او سومین نفر بود. سومین عضوی که شهید شد تا مادر «جهاد مغنیه» پس از همسر و مادر شهید، خواهر شهید هم بشود. ترور در بامداد روز جمعه 24 اردیبهشت 95 و در نزدیکی فرودگاه بینالمللی دمشق رخ داد. شاهدان عینی نقل میکنند که در آنجا مصطفی بدر الدین ” فرمانده شاخه نظامی حزب الله لبنان” جلسهای با برخی از سران مقاومت داشته است و بعد از اتمام جلسه، ناگهان صدای انفجار شدیدی شنیده میشود. در این انفجار سید ذوالفقار به شدت آسیب دیده و به درجه رفیع شهادت نائل میشود.
ادامــــــــــه
یک حزب اللهی همیشگی
سید ذوالفقار همان سید مصطفی است که به نامهای مصطفی یوسف بدرالدین، سامی عیسی، الشبح، الیاس صعب، ابراهیم عیسی، سید ذوالفقار و الیاس فؤاد سائب نیز شناخته میشد. او از همان کودکی علاقه شدیدی به عضویت در جبهه مقاومت داشت و همین باعث شد تا از سنین کم به این جبهه ملحق شده و از همان روزها در معرض تهدیدات اسرائیل و آمریکا قرار گیرد. به همین دلیل سید از همان روزها مجبور بود تا اسامی متفاوتی داشته باشد. چند اسمی بودن و تعویض مکرر خط موبایل تنها گوشهای از دقت و هوش این شخصیت جدی و در عین حال کاریزماتیک حزب الله بود. او حتی چهره خود از چموشترین خبرنگارهای دنیا دور نگه داشته بود. به طوری که قبل از شهادت تنها یک عکس قدیمی از این فرمانده در اختیار رسانهها بود. اما همه این محدودیتها باعث نشد تا سید ذوالفقار برخی از اصول اخلاقی و خانوادگیاش را فدا نماید. روزنامه لبنانی الاخبار در بیان بخشی از شخصیت او مینویسد: شهید بدرالدین هرگز واجبهای مرتبط با خانواده را با وجود محدودیتهای امنیتی فراموش نمیکرد. او در سال 2012 با اصرار در سالن عروسی و برای گرفتن عکس یادگاری با خانواده دامادش حاضر شد. همچنین ملاقات هفتگی در بیمارستان با برادرش که از سال 2007 میلادی به سرطان مبتلا شده بود را ترک نکرد.
این روزنامه لبنانی در ادامه خاطر نشان می کند: شهید بدرالدین به صرف افطار با خانواده در ماه رمضان اهتمام ویژه داشت و همواره جویای جزئیات احوال خانواده و فامیل از کوچک تا بزرگ بود و به آنان میگفت که اگر نمیتوانید در عرصه نظامی در خدمت مقاومت باشید پس به اهالی و جامعه مقاومت خدمت کنید.
مرد شماره یک
بعد از ترور عماد مغنیه بدست نیروهای غاصب صهیونیست، همه میدانستند فقط سید ذوالفقار است که میتوانست جای او را پر کند و همین طور هم شد و شهید بدرالدین فرماندهی شاخه نظامی حزب الله لبنان را برعهده گرفت. وی علاوه بر نقش موثری که در درگیریهای خالده در برابر رژیم صهیونیستی ایفا کرد و مانع ورود ارتش این رژیم غاصب به لبنان شد، در این اواخر نیز حضور موثری درسوریه بحران زده داشت! در آن زمان که نیروهای تکفیری به راحتی در اطراف دمشق و ارتفاعات جولان، جولان میدادند و بر مرزهای لبنان و سوریه مسلط شده بودند؛ این سید ذوالفقار و نیروهای حزب الله بودند که به عنوان اولین یاران جبهه مقاومت وارد عرصه شده و نوار تصرفات تروریستها را قیچی کردند. در ادامه سید ذوالفقار و یارانش توانستند با فشار بسیار شدید به تروریستها در منطقه زبدانی، آنها را وادار نمایند تا برای نجات هم قطارانشان هم که شده فشارهای وارد بر دو شهرک شیعه نشین فوعه و کفریا را کم کنند.
او علاوه بر دفاع از مرز لبنان در برابر داعش، بارها اقدامات پیشگیرانهای را نیز در برابر ارتش اسرائیل انجام داده بود، به نحوی که سران صهیونیستها بارها صحبت از حمله مجدد به جنوب لبنان را مطرح میکردند لکن نیروهای سید ذوالفقار بلافاصله با اجرای کمینهای مقطعی، قدرت خود را به این رژیم یادآور شده و آنها را از حمله منصرف میکردند.
از دیگر اقدامات بازدارنده این شهید، جوابهای کوبندهای بود که حزب الله در برابر ترورهای رژیم صهیونیستی انجام میداد. چند روز بعد از ترور جهاد مغنیه، حزب الله در اجرای یک کمین موفق توانست چند تن از سربازان اسرائیلی را به هلاکت رسانده و خسارت فراوانی را نیز به ادوات آنها وارد نمایند.
بدرالدین سابقه سالها اسارت در کویت را هم دارد. ماجرایی که اخبار دقیقی درباره آن وجود ندارد و در این سالها رسانهها دو ادعا درباره دلایل زندانی شدن او در کویت مطرح کردهاند. اول آنکه در سال 1983 گروهی ناشناس به سفارت آمریکا حمله کرده و در ادامه نیز قصد ترور امیر کویت را داشتند. در آن حمله که 20 نفر آمریکایی کشته و 80 نفر نیز زخمی میشوند، انگشت اتهام به سمت شهید بدرالدین روانه شده و وی نزدیک به 7 سال را در زندانهای کویت سپری میکند. اما عدهای دیگر نیز معتقدند که سید ذوالفقار قبل از این حمله به دلایل نامعلومی در کویت زندانی بوده و پس از آزادی در سال 1982 همراه با شهید عماد مغنیه به جنبش فتح میپیوندد که بعد از این اقدام، آمریکاییها انگشت اتهام را به خاطر مسائل سال 1983 به سمت وی و عماد مغنیه نشانه رفته و آنها را در لیست سیاه خود قرار میدهند. در هر صورت و جدا از روایات مطرح شده، چیزی که اهمیت دارد توان تحمل آن همه سختی از سوی سید ذوالفقار برای در امان ماندن از ترورهای دستگاههای اطلاعاتی غرب است که این جز از یک نظامی زبده که قادر بود همزمان با دو اسلحه شلیک و هدف را مورد اصابت قرار دهد، بر نمیآمد!
سید ذو الفقار چگونه شهید شد؟!
بلافاصله پس از شهادت سید مصطفی بدرالدین، سایتهای خبری و روزنامههای گوناگون هر کدام به یک صورت، نحوه شهادت ذوالفقار مقاومت را نقل کردند. بعضی شبکهها مانند المیادین، اسرائیل را مسئول این ترور خواندند. برخی از رسانههای دشمن محور مقاومت، عامل ترور را تصفیه حساب داخلی عنوان کردند. بخش دیگری از رسانهها نیز علت شهادت سید ذو الفقار را حمله خمپارهای و توپخانه تروریستها اعلام کردهاند. تمام این حدس و گمانها به نوبه خود هم دارای نقاط قوت و هم دارای نقاط ضعف است که در ادامه، هر کدام از آنها به طور جدا گانه بررسی میشود.
ترور بوسیله بمبهای خلأ توسط جنگندههای اسرائیلی
بعد از شهادت فرمانده شاخه نظامی حزب الله، روزنامه کویتی «الرأی» در یادداشتی مدعی شد که نیم ساعت پیش از ترور شهید بدرالدین، وی در جلسهای حضور داشته که چند تن از فرماندههان ارشد جبهه مقاومت از جمله سردار حاج قاسم سلیمانی نیز در آن جلسه حاضر بودهاند. پس از اتمام جلسه، شهید بدرالدین مورد سو قصد قرار میگیرد. از طرفی نیز العالم علت شهادت را استفاده جنگندههای اسرائیلی از نوعی بمب پیشرفته که شباهت بسیاری به بمبهای خلأ دارند، عنوان میکند. با کنار هم قرار دادن این دو دیدگاه میتوان به چند نکته پی برد.
اول آنکه طبق گزارش العالم، پس از ترور هر یک از فرماندهان برجسته حزب الله یا رهبران مقاومت اسلامی، رسانههای رژیم صهیونیستی فهرستهایی با نام “گزینههای تحت تعقیب برای ترور” منتشر میکنند. پس از اعلام خبر شهادت شهید مصطفی بدر الدین نیز روزنامه صهیونیستی “یدیعوت آحرنوت” با انتشار گزارشی، تغییراتی در “فهرست گزینههای تحت تعقیب برای ترور” توسط اسرائیل اعمال کرد. در جدیدترین تصویر از لیست ترور اسرائیل، روی عکس شهید بدر الدین، عبارت «ترور شد» درج شده است.
این روزنامه، پس از اعلام خبر شهادت سمیر قنطار در دسامبر 2015، همین تصویر را منتشر کرده بود که البته در آن، شهید بدر الدین هنوز در شمار گزینههای مورد تعقیب دیده میشد. علامتی که در عکس زیر کنار تصویر او دیده میشود، گویای این مسأله است.
بر اساس تصویر جدید منتشر شده از سوی “یدیعوت احرونوت"، هنوز سه نفر در لیست ترور اسرائیل قرار دارند: محمد ضیف فرمانده گردانهای شهید عزالدین قسام، سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس و مصطفی مغنیه فرزند بزرگ عماد مغنیه که پس از شهادت برادر کوچکترش جهاد، اکنون جای او را گرفته است.
“یدیعوت احرونوت” درباره مصطفی مغنیه مینویسد: به تدریج، به گنجینه اسرار داییاش مصطفی بدرالدین و یکی از یاران نزدیک او تبدیل شده است.
حال با توجه به این گزارش یک سؤال مطرح میشود که چرا اسرائیلی که سردار سلیمانی را نیز در لیست ترور خود قرار داده است، تنها باید مصطفی بدرالدین را ترور کند؟ پاسخ این سؤال دو حالت بیشتر ندارد؛ یا آنکه ادعای روزنامه کویتی کذب است و یا اینکه ترور توسط اسرائیل صورت نگرفته است! چرا که در گزارشهای برخی مدعیان ترور توسط اسرائیل نیز تناقضاتی به چشم میخورد. مثلاً جایی مطرح میشود که بمب استفاده شده ترکش ندارد لکن در جای دیگر این گونه روایت میکنند که چند ترکش از ناحیه کمر به شهید بدر الدین اصابت نموده است. دلیل دیگر آنکه حملات هوایی نشانههای خاص خود را دارد و مهاجم به سرعت شناسایی میشود اما این در حالی است که هنوز حزب الله صراحتاً این نوع حمله را تأیید نکرده است. البته این احتمال نیز میرود که حزب الله از حمله اسرائیل یقین پیدا کرده باشد لکن تا پایان کامل تحقیقات و به دلیل برخی ملاحظات این خبر را رسما اعلام نمیکند.
نکته بعدی ای که برخی رسانههای غیر رسمی در شبکههای مجازی به تحلیل آن میپردازند؛ فریب حزب الله و درگیر نمودن آنها در یک جنگ دیگر است. به نحوی که با وقوع این ترور، حزب الله طبق سنت خود پاسخ سختی را به رژیم صهیونیستی می دهد و با توجه به تحرکات مشکوک اخیر ارتش اسرائیل در جنوب لبنان، این احتمال میرود که با حرکتی از جانب حزب الله، بهانه اسرائیل جور شده و جنگ دیگری رخ دهد. این نیز به نوبه خود یک تحلیل است لکن نمیتوان چندان به آن اعتماد کرد چرا که اخیراً ترس اسرائیل از حزب الله بسیار مشهود بوده و بعید به نظر میرسد که سودای جنگ را در سر بپروراند و این مدعی به خوبی در روزنامه شنبه صبح اسرائیلی هاآرتص نمایان است. در این روزنامه نقش اسرائیل در ترور شهید بدرالدین با لحنی ترس آلود تکذیب میشود.
تصفیه حساب داخلی
مورد بعد که اکثراً از سوی رسانههای معارض با جبهه مقاومت مطرح شد، بحث تسویه حساب داخلی در لبنان بود به نحوی که این رسانهها با متهم جلوه دادن شهید ذوالفقار در ترور رفیق حریری در سال 2005 میلادی رخ داده بود، سعی داشتند ماجرا را طوری جلوه دهند که طرفداران نخست وزیر سابق لبنان از عوامل ترور شهید بدرالدین بودهاند. اما در این بین دو سؤال خیلی جدی درباره این ادعا مطرح میشود: چطور بعد از 11 سال و بروز اتفاقات مختلف در عرصه سیاسی لبنان و در حالی که این اتهام در هیچ دادگاهی اثبات نشده، طرفداران رفیق حریری یاد انتقام به سرشان زده است؟ در حالی که موقعیتهای بسیار بهتری برای این گروه وجود داشت، چرا باید ترور را در سختترین شرایط ممکن انجام دهند؟
حمله خمپاره ای تروریستهای تکفیری
در حالی که هنوز هیچ گروهی ترور سید مصطفی بدرالدین را برعهده نگرفته است، عدهای نیز بر این باورند که این شهادت بر اثر حمله توپخانهای گروههای تکفیری تروریستی رخ داده است. به نظر میرسد که این تحلیل نیز از قوت چندانی برخوردار نباشد چرا که اولاً تروریستها با محل مورد نظر فاصله زیادی داشته و عملاً برد توپهای آنها جوابگو این فاصله نیست. دوما تروریستها معمولاً به صورت انتحاری و یا بمب گذاری عمل میکنند و در مجموع نیز این شیوه برایشان بسیار کارآمدتر میباشد تا حمله توپخانهای! سوما بر فرض آنکه توپهای تروریستها این فاصله را تأمین کرده باشند؛ چطور میشود که اولین گلوله توپ و با آن دقت در کنار سید ذو الفقار اثابت نماید؟ با این سه نکته نیز میشود تا حدودی این سناریو را رد کرد.
مضحکترین تفسیر را بی بی سی ارائه کرد!
حسن فحص روزنامه نگار لبنانی در گفت و گو با بی بی سی روسها را مقصر دانست و ماجرای گروگان گرفتن چهار دیپلمات شوروی را در سپتامبر ۱۹۸۵ در بیروت یادآوری کرد که طی آن، یکی از چهار دیپلمات کشته میشود. وی بدون اشاره به حتی یک دلیل، عماد مغنیه را متهم به این گروگانگیری میکند.از طرفی نیز بنگاه دروغ پراکنی بی بی سی حتی حاضر نمیشود تا از این روزنامه نگار چند سؤال بپرسد! سؤالاتی مانند اینکه شوروی مدتهاست که پاشیده است، چطور میشود که روسها برای تلافی، اکنون که حدود 30 سال از آن ماجرا میگذرد، دست به این ترور بزنند؟ چطور میشود در شرایط حساسی که روسها و جبهه مقاومت دشمن مشترکی دارند و متحد با هم در حال جنگ با تروریستها ها هستند، روسها دست به همچین خیانتی بزنند؟ چرا این روزنامه نگار به راحتی و بدون استناد به مدرک، عماد مغنیه را متهم میکند؟ بر فرض محال که عماد مغنیه متهم باشد، اتهام سید ذوالفقار چگونه ثابت شده است؟ آیا اگر هم انتقامی در کار بود، نباید بعد از شهادت عماد مغنیه فروکش میکرد؟!
حزب الله معتمدترین منبع
در بین تمام این تحلیلها به نظر میرسد که رژیم صهیونیستی از ترس عواقب این ترور، آن را به گروه دیگری سپرده و خود با حمایت اطلاعاتی و تسلیحاتی این عملیات را رهبری کرده باشد. به زعم صهیونیستها، اینگونه هم خود تبرئه میشوند و هم آنکه با بر عهده نگرفتن مسئولیت این ترور توسط هیچ گروه خاصی، حزب الله نمیتواند مقصر اصلی را پیدا کند. با این حال تمام این تحلیلها صرفاً گمانه زنی است و تا کامل نشدن تحقیقات کارشناسان حزب الله، نمیتوان در این باره نظر قطعی ارائه کرد! تجربه نیز اثبات کرده است که حزب الله همواره با دلیل و مدرک صحبت کرده و در نتیجه گیریهایش هیچگاه سیاسی کاری را دخالت نمیدهد.
حزب الله قدرتمند میماند
با وجود آنکه شهید مصطفی بدر الدین یکی از نخبگان نظامی دنیا به شمار میرفت، اما شهادت این عنصر مؤمن و متعهد چندان ضربهای را به ساختار حزب الله نمیزند. حزبالله یک تشکیلات 35 ساله است که همواره نظیر این اتفاقات را به خود دیده و این نکته را اثبات کرده است که میتواند جایگزینهای بهتری را نیز برای شهدای خود ارائه نماید نظیر جایگزینهایی که برای شهیدان مغنیه تعیین شد.
همچنین در این رابطه نیز روزنامه الاخبار در دیدار اخیر سردار سلیمانی با خانواده شهید بدرالدین، این چنین نقل میکند: سردار قاسم سلیمانی خطاب به فرزند شهید بدرالدین تصریح میکند که شما باید در مسیر پدر خود گام نهید تا الگویی برای آیندگان باشید.
منبع: خبرگزاری دانشجو