.
.
.
.
.
.
«کشتن کفتر چاهی» نام نمایشی به کارگردانی رضا حداد است که اجرای آن از مدتی پیش در یکی از تماشاخانههای تهران آغاز شده. این نمایش درباره چند دختر جوان است که با جمع شدن دور هم، تصميم ميگيرند دست به کارهایی نامتعارف بزنند. درواقع این دخترها افراد مبتلا به بیماریهای ناعلاج را می کشند که البته این بیماران خواهر یا مادر خود آنها هستند.
در ادامه نمایش تصاویر هولناکی از سه دختر که بر سر بریده مردهای جنجال میکنند، دیده میشود و یا دختری در استخر از مادر وسواسیاش میگوید که او را کشته است و البته خودش هم به دست دختری دیگر کشته میشود. یکی هم خواهرش را میکشد و دیگری به خاطر دادن اطلاعات در یک دفتر فشن و مد به دست شخصی دیگر از اعضای گروه حذف میشود. اینها مجموعه ای از قتل هایی است که در این نمایش اتفاق می افتند و باید آنها را نمایان کننده خشونت در فضای جامعهای به حساب آورد که این دخترها به آن تعلق دارند. باقی مانده اعضای گروه هم برای تکمیل شدن این تصویر دست به عمل انتحاری میزنند!
شاید بتوان گفت نمایش مذکور مبتنی بر فلسفه پوچ گرایی بود، آن هم اوج پوچ گرایی یعنی لحظهای که به بی هدفی محض می رسی و در نهایت خودت یا دیگران را می کشی.
غیر از این روایت کلی، وجود برخی رفتارها در این اثر هم آن را نامتعارف تر کرده بود. در بخش هایی از این تئاتر دختری در حال مصرف مواد مخدر ،خوردن مشروب و کشیدن سیگار است که این تصویر به گونه ای ترویج اباحه گری و ابتذال است.
عاديسازي شرب خمر و حالات مستي پس از آن و استفاده مداوم از فحش های رکیک از ديگر نكاتي است كه در اين نمايش ديده ميشد. حتی در بخشی از این کار برای نشان دادن بیبندوباری دختران، برخی رفتارهای همجنسگرایانه هم از آنها سر میزد و مثلا در قسمتی از نمایش، دختری در یک مکان به اصطلاح فشن شو مشغول عکس گرفتن از دختری دیگر با حالتی خاص است که یکی از آنها اشاره میکند که عکاس در حال گرفتن عکس مستهجن است. همچنین باید گفت اصرار کارگردان بر استفاده از دیالوگ های سخیف در این تئاتر نامشخص ماند؛ چراکه اگر این موارد در نمایش استفاده نمی شد لطمه ای به کار نمی خورد.
در ضمن با وجود اینکه گفته شده بود دیدن این نمایش برای افراد زیر 15 سال توصیه نمی شود، اما در سالن نوجوانان کم سن و سالی حضور داشتند که از آمدنشان در این سالن ممانعت نشده بود و معلوم نیست با دیدن این صحنه ها در مورد هنر تئاتر این روزهای ما چه فکری به سرشان خطور میکند.
در «کشتن کفتر چاهی» دختران و زنان دست به کشتن دیگری یا خود زدهاند و همه اینها در جدا شدن از سنتها و رفتن به سمت مدرنیسم شکل گرفته و برای همین این دخترها دچار عذاب روحی و حال و هوای روان پریشانه شدهاند و به موجب همین برهم ریختگی است که دچار حال و هوای ضد انسانی می شوند و با روحیه حیوانی دست به کشتن یکدیگر میزنند. که البته این داستان، هیچ گونه سنخیتی با فرهنگ ما در امروز و یا گذشته نداشت و انگار به نوعی موضوعات اجتماعی آن سوی مرزها را بیان می کرد.
بعد از دیدن نمایش هر مخاطبی از خودش میپرسد که آیا چنین زنانی در جامعه ما هم وجود دارند و اگر چنین است، تعداد آنها را نسبت به طیف کلی بانوان ایرانی باید با چه در صدی ارزیابی کرد؟ به نظر نمیرسد نمایش کشتن کفتر چاهی پاسخ صحیحی به این سوال بدهد!
باید گفت اگرچه شاید با نمایش «کشتن کفتر چاهی» کارگردان قصد به تصویر کشیدن آسیبهای اجتماعی را داشتند اما ذکر آن و به تصویر کشیدن این نکته ضروری نباید منجر به قبح زدایی شود.
در ادامه این گزارش با کیاوش زارع طلب کارگردان تئاتر درباره نمایشنامه این اثر گفتگو کردیم. او می گوید: در بیشتر نمایشنامه های نویسنده نمایش مذکور از الفاظ نامناسب استفاده می کند و ای کاش به جای بها دادن بیش از حد به این افراد به کسانی توجه کنیم که در این عرصه با تلاش آثار خوبی را تولید می کنند.
وی افزود: در هنر نمایش عدالت رعایت نمیشود و برخی متنها و نویسندهها به خاطر سوبسیدهای که دریافت میکنند، مدام در حال کارند اما برخی دیگر بیکار هستند. به دلیل اینکه کسی نیست تا به آنها سوبسید دهد یا حمایتشان کند.
از آنجا که محمد چرمشیر نویسنده این نمایشنامه کمتر مصاحبه و گفتگو می کند، با همسر وی رکسانا مهرافزون درباره این نمایش و متن این اثر تماس گرفتیم اما او در پاسخ به خبرنگار ما گفت: من نمایشنامه «کشتن کفتر چاهی» را خواندم همچنین اجرای این نمایش را هم دیدم اما نسبت به کار نظری ندارم. و نمی توانم راجع به آن نظری بدهم.