.
.
.
.
.
.
ایام ماه رجب به نوعی متعلق به امام باقر(ع) است. آن حضرت که فضایل بیشماری دارند. از جمله آنکه جابر از طرف آخرین پیامبر الهی مأمور میشود تا پیام و سلامش را به ایشان برساند و به این طریق گوشهای از جایگاه رفیع و والای آن امام را برای همگان روشن و آشکار کند.
ادامــــه
امام محمدباقر(ع) در دوران امامت خود به نشر و گسترش معارف دین به ویژه فقه و احکام اسلامى پرداخت و ضمن حل مشکلات علمى، به تعلیم و تربیت شاگردانى فاضل و آگاه مانند محمد بن مسلم، زرارة بن اعین، ابونصیر، هشام بن سالم و جابر بن یزید و حمران بن اعین و بُرید بن معاویه عجلى همت گماشت.
آوازه علوم و دانش او چنان در اطراف و اکناف پیچیده بود که ملقب به باقرالعلوم؛ یعنى شکافنده دانشها شد، یکى از علماى بزرگ سنى به نام ابن حجر هیثمى درباره او مینویسد: «محمد باقر به اندازهاى گنجهاى پنهان معارف و دانشها را آشکار ساخته، حقایق احکام و حکمتها و لطایف دانشها را بیان کرده که جز بر عناصر بىبصیرت یا بد سیرت پوشیده نیست و از همین جاست که وى را شکافنده دانش و جامع علوم و برافروزنده پرچم دانش خواندهاند».
در عصر امامت امام باقر(ع) خلفا به این نتیجه رسیدند که سختگیریهای شدید، نتیجه عکس میدهد و تدریجاً سیاست خلفا در قبال ائمه(ع) تغییر کرد، به گونهای که سلیمان بن عبدالملک به محض آنکه در سال 96 به حکومت رسید، فشار بر ائمه و پیروان آنها را کم کرد و هزاران زندانی را که حجاج بن یوسف ثقفی به زندان افکنده بود، آزاد کرد.
پس از سلیمان در سال 99 عمر بن عبدالعزیز به خلافت رسید و آزادی نسبی فراوان داد. وی در مدت خلافت خود سه کار مهم انجام داد: سبّ امام علی(ع) را ممنوع کرد، ممنوعیت نوشتن احادیث پیامبر(ص) را برداشت و فدک را به فرزندان حضرت زهرا(س) برگرداند.
پس از عمر بن عبدالعزیز نیز آزادیها نسبتاً ادامه یافت. امام باقر(ع) از این فرصت استفاده کرد و شروع به نشر حدیث خود و پدران خویش کرد. مردم در خانه حضرت و در مسجد پیامبر(ص) و نیز در ایام حج، بر گرد ایشان جمع میشدند و حضرت از مسائل اعتقادی گرفته تا مباحث اخلاقی و مباحث فقهی، همه را برای آنان حدیث میکردند. البته از آنجا که مسائل فقهی بیشتر در جامعه مورد ابتلا بود و این دسته مباحث، مورد نیاز مسلمانان آن زمان، بود، تعداد قابل ملاحظهای از روایات امام باقر(ع) نیز به سوی مباحث فقهی جهت پیدا کرده است.
آن حضرت با بهرهگیری از الهامات الهی و کتب آسمانی، برای زندگی دنیایی و اخروی ما برنامهها و راهکارهایی را ارائه کرده که همواره راهگشا بوده و هست، این ایام را بهانهای میکنیم تا برخی سفارشات امام باقر(ع) را مرور کنیم و آن را مایه حیات ابدی خود قرار داده و چراغی برای طی کردن مسیر سعادت دنیا و آخرت خود قرار دهیم، زیرا مهمتر از دانستن تاریخ زندگانی ائمه(ع)، آشنا بودن با دستورات آنها و هر آنچه که از ما میخواستند، است.
یکی از آن دستورات، مسأله بسیار مهم «نماز جمعه» است. روایات متعدد صحیح السند و دقیقی از آن حضرت در این باره نقل شده است. ما آن روایات را در سه بخش بیان میکنیم:
الف)بیان اهمیت و وجوب نماز جمعه در کلام امام باقر (ع)
در شریعت اسلام سه اجتماع بزرگ از اهمیت ویژه برخوردارند:
اجتماعات روزانه که در نماز جماعت حاصل میشود.
اجتماعات سالیانه که در ایام حج و در کنار خانه خدا انجام میگیرد.
اجتماع هفتگی که در مراسم نماز جمعه تشکیل میگردد.
در این میان نقش نماز جمعه بسیار مهم است و حضور افراد برای تشکیل آن واجب است و از افرادی که به آن اهمیت ندهند به بدی یاد میشود، امام باقر(ع) درباره نماز جمعه میفرماید: «صَلَاةُ الْجُمُعَةِ فَرِیضَةٌ وَ الِاجْتِمَاعُ إِلَیْهَا فَرِیضَةٌ مَعَ الْإِمَامِ»؛ نماز جمعه واجب است، و اجتماع کردن براى خواندن آن با امام نیز واجب است.
همچنین آن حضرت در روایت دیگری میفرماید: «إِنَّمَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى النَّاسِ مِنَ الْجُمُعَةِ إِلَى الْجُمُعَةِ خَمْساً وَ ثَلَاثِینَ صَلَاةً مِنْهَا صَلَاةٌ وَاحِدَةٌ فَرَضَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی جَمَاعَةٍ وَ هِیَ الْجُمُعَةُ»؛ خداوند از این جمعه تا آن جمعه سى و پنج نماز را بر مردم واجب کرده است. در میان آنها نمازى است که به جماعت واجب شده (یعنى فرادایش باطل است) و آن نماز جمعه است.
شرط صحت این نماز آن است که به جماعت اقامه شود.
در روایتی نیز از ایشان نقل شده: «الْجُمُعَةُ وَاجِبَةٌ عَلَى مَنْ إِنْ صَلَّى الْغَدَاةَ فِی أَهْلِهِ أَدْرَکَ الْجُمُعَةَ»؛ نماز جمعه بر هر کس که نماز صبح را پیش خانواده خود خوانده و جمعه را درک کند واجب است.
با توجه به این روایات و آیات قرآن کریم برخی از مراجع کنونی عظام تقلید نیز حکم به وجوب تعیینی نماز جمعه در عصر حضور و در زمان غیبت امام نیز حکم به واجب تخییری بودن نماز جمعه دادهاند و از این طریق به نوعی اهمیت و ضرورت حضور نماز جمعه را بیان میکند.
مقام معظم رهبری: «هر چند نماز جمعه در عصر حاضر واجب تخییرى است و حضور در آن واجب نیست، ولى با توجه به فواید و آثار شرکت در آن، سزاوار نیست که مؤمنین خود را از برکات حضور در این نماز به مجرد تشکیک در عدالت امام جمعه و یا عذرهاى واهى دیگر، محروم سازند»، ایشان در پاسخ سؤال دیگری چنین مرقوم میدارند: «معناى واجب تخییری بودن نماز جمعه آن است که مکلّف در اداى فریضه واجب ظهر روز جمعه بین خواندن نماز جمعه یا نماز ظهر مخیر است».
اصل نماز جمعه در زمان پیامبر اسلام(ص) هم وجود داشته و از آنجا که در مدینه حکومت بر مسلمانان در اختیار پیامبر(ص) بود، نماز جمعه رونق خاصی داشت. بر همین اساس برخی از آیات نیز درباره نماز جمعه نازل شده است، روزی زراره و محمد بن مسلم نزد حضرت باقر(ع) رفتند و از تفسیر قول خداوند که در آیه: «حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى»؛ نمازها و نماز وسطى را محافظت کنند، سؤال کرد، حضرت(ع) در پاسخ آنان فرمودند: «نماز وسطى نماز ظهر است و در ظهر (روز جمعه) خداوند نماز جمعه را واجب ساخته و در روز جمعه ساعتى است که بنده مسلمانى نیست که خیرى را طلب کند، جز اینکه خداوند آن را به وى عنایت فرماید».
نقل شده روز جمعهای بود که مسلمانان برای برپایی نماز جمعه به امامت پیامبر(ص) جمع شده بودند و پیامبر(ص) مشغول ایراد خطبه نماز جمعه بودند، خبر آوردند که یک قافله تجاری به مدینه آمده است. دحیه کلبی که تاجری بود، از شام مقداری گندم، آرد و جو برای تجارت آورده بود، عدهای پیش روی کاروان تجاری طبل میکوبیدند تا مردم، از آمدن کاروان تجاری آگاه شوند.
از آنجا که قحطی و کمبود غذا مدینه را فرا گرفته بود و گرسنگی و تهی دستی فشار سختی بر مردم مدینه وارد ساخته بود، اغلب مسلمانان حاضر در نماز جمعه پیامبر(ص)، از مسجد بیرون آمدند و تنها تعداد اندکی باقی ماندند. زیرا مردم فکر میکردند، اگر در نماز جمعه باقی بمانند طعام و آذوقهای نصیب آنها نمیشود!
پیامبر(ص) با دیدن این منظره فرمودند: به خدایی که جانم در دست اوست، اگر شما چند نفر هم از مسجد بیرون میرفتید و کسی در مسجد نمیماند، آتش (و قهر الهی) سراسر بیابان را فرا میگرفت و شما را به کام خود فرو میکشید، بنا بر نقل دیگری فرمودند: اگر اینها نمیماندند، از آسمان سنگ بر سر آنها میبارید.
در این هنگام جبرئیل امین فرود آمد و آیه یازدهم سوره جمعه را نازل کرد: «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیْها وَ تَرَکُوکَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقینَ»؛ هنگامى که آنها تجارت یا سرگرمى و لهوى را ببینند (صدای طبلی بشنوند) پراکنده مىشوند و به سوى آن مىروند و تو را ایستاده به حال خود رها مىکنند بگو: آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است و خداوند بهترین روزىدهندگان است».
زراره میگوید: نزد امام باقر(ع) رفتم و از آن حضرت پرسیدم: نماز جمعه بر چه کسانی واجب میشود؟ امام باقر(ع) در جواب فرمودند: «هرگاه هفت نفر جمع شدند، نماز جمعه واجب مىشود و این نماز با کمتر از پنج نفر که یکى از آنها پیشنماز است، بر پا نمىشود».
علی اکبر اصغرزاد فیاض یکی از آزادگان سرافراز است. میگوید: بعد از مدتی که در اردوگاه 11 تکریت بودیم و بسیار بر ما سخت می گرفتند، به دلایلی ما را به ارودگاه 18 بعقوبه انتقال دادند. مقداری فضای اردوگاه جدید بهتر بود. وقتی دیدیم فضای اردوگاه جدید با اردوگاه 11 تکریت، فرق میکند و اینجا آزادی وجود دارد و اسرا در حال و هوای دیگری هستند، بچههای ما شروع کردند به جذب بچه های جدید، یکی یکی اینها را کشیدیم به طرف خودمان. نماز یادشان دادیم، از آن حال و هوای زندانی بودن درشان آوردیم و آنها را توی فضای اسارت آوردیم.
از اینجا نمار خواندنها یکی یکی شروع شد تا کار به جایی رسید که نماز جمعه برپا کردیم، نماز جمعهای آنجا خواندیم که امام جمعهاش حاج آقا علی باطنی بود. چقدر بزرگ و باشکوه بود، نمازی که جلوی چشم عراقی ها خواندیم، تمام عراقیها از وحشت جمع شده بودند پشت سیم خاردار و با اسلحه و خیره نگاهمان میکردند.
چه قدر زیباست اهتمام به نماز جمعه در آن شرایط سخت و چه قدر زشت و ناپسند است، بیتوجهی به نماز جمعه در این روزگار با همه امکانات و شرایط عالی و شاید سالها بر کسی بگذرد و به نماز جمعه نرود، امام باقر(ع) میفرمایند: «به خدا سوگند، به من خبر رسیده است که اصحاب پیامبر(ص)، از روز پنجشنبه برای نماز جمعه آماده میشدند، چون روز جمعه برای مسلمانان کوتاه است».
اینقدر نماز جمعه مهم است که یاران پیامبر(ص) از شب جمعه خود را آماده نماز جمعه میکردند، یعنی فردی که لباسهایش تمیز نبوده آنها را میشسته، کسی که مرکب نداشته، مرکب آماده میکرده، دیگری قول و قرارهایش را آن گونه تنظیم میکرده که مانع حضور در نماز جمعه نشود، آن یکی کسب و کارش را تعطیل میکرده است.
امام صادق(ع) می فرماید: «أَنَّ عَلِیّاً ع نَهَى أَنْ یُشْرَبَ الدَّوَاءُ یَوْمَ الْخَمِیسِ مَخَافَةَ أَن یَضْعُفَ عَنِ الْجُمُعَةِ»؛ همانا علی(ع) روز پنجشنبه از مصرف دواهایی که ممکن است در روز جمعه ضعف بیاورد نهی میکردند.
یعنی غذا و داروهایی که مایع جان اما سبب ضعف در جمعه است را نهی کرده است، برای اینکه به نماز جمعه برسند. پس چه خوب است که ما هم قرارها را طوری تنظیم کنیم که مانع حضور در نماز جمعه نشود.
یاران پیامبر (ص) و ائمه (ع) از روز پنج شنبه خود را آماده شرکت در نماز جمعه میکردند، اما مردم زمان ما چطور؟! از صداوسیما گرفته تا سازمان پارکها و شهرداریها و راهداریها و راهنمایی و رانندگی و … همه و همه از چهارشنبه، روی بحث سفرهای آخر هفته و گردشگری و تفریح و تعطیلی مانور میدهند و حتی یک بار هم اسمی از نماز جمعه و آمادگی برای آن به میان نمیآورند!
ب) بیان آثار شرکت در نماز جمعه در کلام امام باقر(ع)
هر یک از احکام نورانی و دستورات اسلام عامل رشد و تکامل انسانها است و اثراتی که در انجام دادن آنها مشاهده میشود بیانگر اهمیت احکام است، نماز جمعه یکی از فرائض مهمی است که در رشد و تکامل شخصیت انسان تقش بسیار ارزنده و مهمی دارد و مهمتر اینکه بعد عبادی در رابطه با خداوند مطرح شده و تأثیر بسیار فراوان و ژرفی در رشد شخصیت انسان دارد.
برخی روایات امام باقر(ع) که آثار و برکات شرکت در نماز جمعه را بیان میکند مرور میکنیم تا وقتی به نماز جمعه میرویم با عشق بیشتری برویم. قدرش را بیشتر بدانیم:
امام باقر(ع) مىفرمایند: «فرشتگان مقرب خداوند هر جمعه از آسمان فرود میآیند و کاغذهایى از نقره و قلمهایى از طلا همراه دارند. مقابل درب مسجد بر تختهایى از نور مىنشینند. هر کسی در نماز جمعه شرکت کند، به ترتیب ورود مىنویسند تا آنگاه که نماز جمعه تمام شود و امام جمعه بیرون آید».
همچنین آن حضرت در روایتی دیگر فرموده است: «خداوند جمعه را بر دیگر روزها برترى داده است: بهشت در روز جمعه زینت و آرایش مىشود و شما به اندازه سبقتى که به سوى نماز جمعه داشتهاید به دخول در بهشت سبقت مىگیرید و درهاى آسمان براى بالا رفتن اعمال بندگان (در این روز) باز میشود».
پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «خطاب به مؤمنی که به ایشان عرض کرد بارها عزم رفتن به حج نمودهام ولی توفیق عایدم نشده است، فرمود: بر تو باد که پیوسته در نماز جمعه حضور یابی که آن حج مستمندان است».
از امام باقر(ع) چنین روایت شده: «إِنَّ اللَّهَ أَکْرَمَ بِالْجُمُعَةِ الْمُؤْمِنِینَ، فَسَنَّهَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) بِشَارَةً لَهُمْ، وَ الْمُنَافِقِینَ تَوْبِیخاً لِلْمُنَافِقِینَ، وَ لَایَنْبَغِی تَرْکُهَا، فَمَنْ تَرَکَهَا مُتَعَمِّداً، فَلَا صَلَاةَ لَهُ»؛ نماز جمعه سنتی است از پیامبر اسلام، بشارتی است برای مؤمنان و توبیخی است برای منافقان هر کسی عمداً آن را ترک کند، نمازی برای او نیست.
نماز جمعه بشارت برای مؤمنان است و این بزرگترین اثر نماز جمعه است، ولی در ادامه روایت میفرماید: «کسی که نماز جمعه نرفت نمازی برای او نیست»، البته این حدیث به این معنا نیست که اگر نماز جمعه نرفت، دیگر لازم نیست نماز بخواند یا لازم نیست حج برود. بلکه به معنای آن است که نمازش آن خاصیتی که باید داشته باشد ندارد، مثل گوشتی که میگویند ممکن است خاصیتش را از دست داده باشد. مثل انگور پلاستیکی که رانندگان جلوی شیشه ماشین میگذارند، شکل زیبایی دارد ولی خاصیت ندارد.
ج: عواقب ترک نماز جمعه در کلام امام باقر(ع)
آن حضرت در روایتی می فرماید: «فَإِنْ تَرَکَ رَجُلٌ مِنْ غَیْرِ عِلَّةٍ ثَلَاثَ جُمَعٍ فَقَدْ تَرَکَ ثَلَاثَ فَرَائِضَ وَ لَا یَدَعُ ثَلَاثَ فَرَائِضَ مِنْ غَیْرِ عِلَّةٍ إِلَّا مُنَافِقٌ»؛ پس هر مردى که بدون عذرى، سه نماز جمعه را ترک گوید، سه فریضه را ترک کرده است و کسى جز منافق سه واجب را بدون علّت ترک نمى کند.
ابابصیر و محمد بن مسلم هر دو از امام باقر(ع) با سند صحیح نقل میکنند که آن حضرت فرمودند: «مَنْ تَرَکَ الْجُمُعَةَ ثَلَاثَ جُمَعٍ مُتَوَالِیَةً طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قَلْبِهِ»؛ کسی که سه جمعه پشت سر هم نماز جمعه را ترک کند خداوند بر دل او مهر می زند تا هدایت نیابد.
بنابراین روایت کسانی که در نماز جمعه شرکت نمینند، خدا هدایتش را از آنها باز میدارد.
مهر بر قلب میخورد یعنی چه؟ یعنی انسان دیگر واقعیات را نمیفهمد. مهر به قلبش خورده است یعنی قلب او مثل جایی شده که درش بسته شده است، انسانی که بر قلب مهر بزنند دیگر واقعیات و معجزات حق را نمیبیند و همین سبب گمراهی او میشود.
از پیامبر اسلام(ص) نیز روایت شده: «بدانید که خداوند متعال نماز جمعه را بر شما واجب ساخته است، پس آنان که در زندگى و پس از مرگ من، از روى سبک شمردن و یا انکار، آن را ترک کنند، با وجود اینکه پیشواى عادلى دارند، خداوند وحدتشان نبخشد و در کارشان برکت ندهد، آگاه باشید نه زکات، نه نماز، نه حج و نه روزه آنان پذیرفته نیست. بدانید که زندگى آنان برکتى نخواهد داشت، مگر توبه کنند.
لحظات آخر عمر بابرکت امام باقر(ع) فرا رسیده بود، امام صادق(ع) فرمودند: «پدرم آنچه در آنجا بود (از کتب و نشانههاى امامت) به من سپرد و چون وفاتش نزدیک شد، فرمودند: گواهانى نزد من آور، من چهار تن از قریش را که نافع- غلام عبداللَّه بن عمر- در میان آنها بود حاضر کردم، پس فرمودند بنویس: این است آنچه یعقوب به پسرانش وصیت کرد. «یا بَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى لَکُمُ الدِّینَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُون»؛ پسرانم! خدا براى شما این دین را برگزید، پس نمیرید جز اینکه مسلمان باشید و محمد بن على به جعفر بن محمد وصیت کرد و به او امر نمود تا ایشان را در بُردى (لباسی) که نماز جمعه را با آن میخواند کفن پوشد و با عمامه خودش او را عمامه پوشد و قبرش را چهار گوش سازد و به مقدار چهار انگشت بالا آورد و هنگام دفن بندهاى کفن او را بگشاید: سپس به گواهان فرمود: برگردید خدا شما را رحمت کند- بعد از آنکه رفتند- گفتم: اى پدر! در این وصیت چه احتیاجى به گواه گرفتن بود؟ فرمود: پسر جانم! نخواستم که تو (در امر امامت یا کارهاى وصیت) مغلوب باشى و مردم بگویند به او وصیت نکرده است، خواستم که تو حجت و دلیل داشته باشى.
منبع:خبرگزاری فارس