«مستر نفوذ» بعدی کیست؟/ دعوت از ساکس، ندای «جهاد کبیر» رهبرانقلاب را محقق نمی‌کند

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جفری دیوید ساکس به دعوت دفتر نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در مقر سازمان ملل متحد در نیویورک، یکشنبه از پله‌های فرودگاه تهران وارد خاک ایران شد و کلید یک سفر دو روزه را زد.

جفری دیوید ساکس  که در رزومه کاری خود یکی از برجسته ترین اساتید اقتصاد در کشور آمریکا به شمار می‌رود، به عنوان متخصص اقتصاد توسعه و مبارزه با فرد در جهان شناخته شده است، اما این در حالی است که ساکس با پرچم مقابله با تورم، افتخار بیکاری ۳۰ درصدی مردم بولیوی، ترک خدمات تأمین اجتماعی برای ۶۱ درصد بولیویایی‌ها، رجوع میلیونی بیکاران بولیوی به کاشت و فراوری مادهٔ مخدر کوکائین را درنتیجه طراحی‌های خود در دههٔ ۸۰ به بار آورد. در بولیوی حالت فوق‌العاده اعلام شد، رفت‌وآمد احتیاج به کارت اجازه داشت، پلیس به همه نهادهای مدنی حمله کرد، راهپیمایی و گردهمایی سیاسی غدغن، گاز اشک‌آور و شلیک گلوله رایج شد. ۱۵۰۰ نفر از جمله وزرای سابق کار و سناتورها، دستگیر و به زندان‌هایی دورافتاده در جنگل آمازون منتقل شدند، کارگران معادن قلع به‌خاطر اعتراض اخراج شدند. قیمت مهم‌ترین صادرات بولیوی هم که قلع بود ۵۵ درصد سقوط کرد. مواردی که زمینه  به قدرت رسیدن اوو مورالس برای اعتراض به این اقتصاد ازهم‌گسیخته و آمریکا زده را همپای چاوز در ونزوئلا فراهم آورد. بلایی که با نسخه‌های مریدان جفری ساکس آرژانتین دههٔ ۹۰ را به خاک سیاه نشاند و موجب اخراج ۷۰۰هزار کارگر و چوب حراج به همهٔ آرژانتین شد.

 

 

جفری ساکس در سمت استادی دانشگاه یعنی بالاترین مقام هیئت علمی دانشگاه کلمبیا و همچنین مدیر موسسه زمین این دانشگاه نیز جا خوش کرده است. او در حال حاضر مشاور ویژه دبیر کل سازمان ملل متحد در امور آرمان‌های توسعه پایدار نیز هست، اما دست داشتن و همکاری وی با جرج سورس، عامل انقلاب‌های رنگی علامت سوال‌های زیادی را در ذهن متبادر می‌کند؛ چرا که باز طراحی اقتصادی او برای تعدادی از کشورهای تازه استقلال یافته پس از فروپاشی شوروی و آمریکای لاتین با فروپاشی اقتصادی این کشورها همراه بوده است.

 

وی خود را اسطوره شکستن خط فقری می‌داند که جهان امروز از آن می‌نالد، اما در عمل، نسخه‌های اقتصادی پیچیده شده ساکس مثل یک عامل انتحاری عمل کرده و جز فروپاشی اقتصادی سوغاتی دیگری برای کشورهای تحت سلطه طرح‌های اقتصادی‌اش نداشته است. نسخه ساکس با میلتون فریدمن، پدر اقتصاد بازار آزاد یک وجه مشترک دارد؛ باید اصلاحات سرمایه‌داری و به‌ اصطلاح آن‌ها بازار آزاد با فشار و یک‌دفعه اجرا شود، آنچه به آن شوک‌درمانی می‌گویند.

 

اهمیت شوک‌درمانی اجرای بدون فوت وقت، مبهوت کردن طرف مقابل و گرفتن امکان مقاومت اوست. فرق جفری ساکس با پدر مکتب شیکاگو این بود که شوک‌درمانی فریدمن خونین‌تر و شوک‌درمانی او ظاهری دموکراتیک‌تر داشت؛ گرچه درنهایت عواقب این اصلاحات نتایج خونین داشت. ساکس برگ برنده دیگری هم داشت و این‌که هر جا نسخه می‌داد، مدعی می‌شد برای اجرای نسخه‌هایش پول به آن کشورها می‌آورد و از ارتباطات با امثال صندوق بین‌المللی پول برای این کار استفاده می‌کند.

 

اگر فریدمن زمینه کودتاهای اندونزی و شیلی را با طراحی اقتصادهای پساکودتاهای خونین با کشتارهای میلیونی انجام داد، جفری ساکس دست به مهندسی اقتصاد بولیوی، لهستان و اکثر اروپای شرقی بعد از استقلال از شوروی و طراحی روسیه بعد از فروپاشی زد؛ لهستان از جمله این کشورهاست. حزب همبستگی این کشور که برای دفاع از حقوق کارگران به قدرت رسیده بود، با نسخه‌های جفری ساکس، پا به ورطه نابودی گذاشت.

 

جفری ساکس، این همکار جورج سوروس، عامل انقلاب‌های رنگی که با پیشنهاد و تأمین مالی او راهی لهستان شده بود نسخه‌های مشابهی برای آنجا تجویز کرد. این طرح شامل حذف آنی کنترل قیمت‌ها و یارانه‌ها، حراج معادن، کارخانه‌ها، رفتن از کارخانه‌های صنعتی سنگین به تولید کالاهای مصرفی و… بود. نتیجه تکان‌دهنده بود؛ نرخ بیکاری ۲۰ درصد و ۴۰ درصد برای افراد زیر ۲۴ سال، ۵۹ درصد زیرخط فقر، ۷۵۰۰ اعتصاب در یک سال درنتیجهٔ فشارها و یک سلسله سرکوب و تبدیل جنبش مردمی حامی کارگران به یک گروه دیکتاتور و غیرمردمی.

 

 

 

ساکس بعد از نابودی اقتصاد لهستان با وعده کمک 15 میلیارد دلاری راهی شوروی شد. او با حضور خود در اتاق فکر یلتسین کلید فروپاشی شوروی را نیز زد. وی در همین دوره به‌ عنوان رئیس انستیتو توسعه بین‌المللی هاروارد منصوب شد و به‌ عنوان مشاور یلتسین نقش‌آفرینی کرد. اتفاقی که در روسیه فقط با انحلال پارلمان و محدود کردن دموکراسی و کودتای نرم یلتسین پیش رفت، حراج به ثمر بخش شرکت‌های بزرگ نفتی روسیه مثل یوکس، شرکت نیکل نوریلسک و… که با آلوده کردن مدیران روسیه به فساد و شکل‌گیری یک طبقهٔ مرفه فاسد شکل گرفت. اوضاع به‌هم‌ریخته سیاسی و بعدها امنیتی روسیه در انتهای دهه ۹۰ و ابتدای قرن ۲۱ کار را به‌جایی رساند که جز رفتن یلتسین و آمدن پوتین راهی برای تداوم حیات روسیه نماند.

 

بعد از فروپاشی شوروی ساکس با سرمایه سوروس به کشورهای مختلف اروپای شرقی مسافرت کرده و اقتصادهای آنان را طراحی می‌کرد و کسی که با خریدهای بزرگ مجموعه‌های دولتی این کشورها سودهای سرشار می‌کرد، کسی نبود جز جرج سوروس! یکی از نکات الگوی ساکس متحدشدن با اقتصاددانان داخلی برای پیگیری نقشه او بعد از ارتباطات اولیه وی است. ساکس بعدها به‌ویژه بعد از افتضاح روسیه مدل کار خود را عوض کرد و پز کمک به کشورهای مستمند مثل آفریقا گرفت و حتی دانشگاه خود را که در اثر این برنامه‌ها مورد انتقاد قرارگرفته بود، تعویض کرد و در سال ۲۰۰۲ به کلمبیا رفت. بماند که این انتقادات و تلاش برای اصلاحات بیش از همه راه را برای شرکت‌های آمریکایی و اروپای غربی برای رهایی از رکود اقتصادی باز می‌کند. حالا او تلاش کرده قرائتی تعدیل‌شده‌تر از شوک‌درمانی و اجرای بازار آزاد ارائه دهد و داد حمایت از کشورهای مستمند هم سر داده است.

 

او حالا با این گذشته نابودگرگونه به تهران آمده تا در دانشگاه امیرکبیر و دفتر مطالعات سیاسی وزارت امور خارجه سخنرانی کند و هم از یکی از طرح های موفق توسعه ملل متحد در ایران بازدیدی داشته باشد. جفری دیوید ساکس پس از آلن گودمن و جک استروا، وزیر اسبق امور خارجه انگلیس سومین شخصی است که حضورش در دانشگاه‌های ایران حاشیه ساز می‌شود.

 

حضور جفری ساکس شعار جهاد کبیر رهبری را محقق می کند؟

حضور این شخص درست دو روز بعد از سخنان رهبر انقلاب در مراسم بزرگداشت ارتحال امام (ره) در خصوص اینکه «باید در مقابل دشمنان حساس بود و در مقابل هر پیشنهاد آنها از جمله نسخه‌های سیاسی و اقتصادی احتیاط کرد» جای سوال دارد. رهبر که حساسیت در خصوص نسخه‌های اقتصادی سیاسی دشمن را با عدم تبعیت از آن توامان می‌داند، آن را به عنوان جهاد کبیر نیز معرفی می‌کند. پس باید پرسید دلیل حضور چنین شخصی برای ارائه مدل های نابودگرایانه اقتصادی در سمیناری تحت عنوان «دستور کار 2030 و تبیین اهداف توسعه پایدار» در ایران آن هم در دانشگاه صنعتی امیرکبیر برای چیست؟

 

 

رضا سراج، کارشناس مسائل استراتژیک در خصوص حضور این شخص در دانشگاه امیرکبیر به خبرنگار خبرگزاری دانشجو می‌گوید: ارگان‌‌های اطلاعاتی و مسئولان باید نسبت به این تحرکات هوشیاری و رصد دقیق‌‌تری داشته و این موضوع را پیگیری کنند؛ باید دلیل آمد و رفت این افراد، پشت صحنه دلیل حضورشان و برآیند انگیزه آنها برای حضور در کشومان را مورد بررسی قرار دهند. من معتقدم غربی ها در حال ارزیابی فضای سیاسی کشورمان هستند. چنانچه نتوانند فضای داخلی را آنطور که مدنظرشان است تغییر دهند و پروژه شان با شکست مواجه شود، شاید بخواهند با ارزیابی ملموس از وضعیت ایران، با یک لولا قضیه را تغییر بدهند.

 

با این حال صبح دیروز ساکس در دانشگاه امیرکبیر حضور یافت و جمعی از دانشجویان در اعتراض به این حضور تجمع کردند؛ گویا حرف آنها این بود که زبان ما به خوش آمدگویی به شما نمی‌چرخد!

 

 

معلوم نیست میهمان نوازی دانشگاه‌های ایران برای جاسوسان و مهره‌های نفوذ به کشور تا کی ادامه خواهد داشت! ولی آنچه محرز است حضور امثال ساکس در خیابانهای تهران همچنان ادامه دارد…

 

وقتی میزبان از سابقه مهمان چیزی نمی داند!

معتمدی، رئیس دانشگاه امیرکبیر هم در حاشیه مراسم سخنرانی، با اظهار بی اطلاعی از سمت سیاسی فعلی ساکس گفته: وی به نیابت از رئیس سازمان ملل، مشاور بوده و مسئولیت دارد؛ این افراد اتفاقا نقش تصمیم گیری و تصمیم سازی دارند. وی با بیان اینکه ساکس با شخصیت حقوقی به ایران دعوت شده است، گفت: این افراد دارای دو شخصیت هستند؛ البته من از سابقه وی چیزی نمی دانم!

 

رهبر انقلاب بارها و بارها در سخنان خود درباره هر گونه رابطه با آمریکا به دو نکته خاص هشدار داده اند: مقابله با نفوذ آمریکایی و عدم اعتماد به آنها؛ اما در سایه غفلتی که نمی‌دانیم از کجا نشات می‌گیرد، پای آلن گودمن هم که سابقه جاسوسی علمی در سازمان سیا دارد، به دانشگاه‌های ایران باز شد.

 

 

او پس از بازدید از پژوهشگاه‌ها و دانشگاه‌های ما از حسن نیتی که به شدت در فضای آموزشی ما نسبت به آمریکا موج می‌زند، در پوست خود نمی‌گنجد. اما واسفای کار را روز یازده اسفند 94 سردار محسن رضایی علنی می‌کند تا مسئولین مهمان نواز دانشگاه های ما کمی از خواب غفلت برخیزند.

 

سردار رضایی می گوید: یکی از عوامل سازمان سیا که مسئول نفوذ در ایران شده و در آینده اسناد زیادی از وی افشا خواهیم کرد، خرداد ماه به تهران آمده و از تمام دانشگاه‌ها بازدید کرده است؛ ایشان اولین کسی است که در فضای باز شوروی به آنجا رفت و بعد از برجام نیز به ایران آمده است.

 

اظهارات رضایی نشان می‌دهد که مأمور ارشد سیا در پروژه نفوذ به ایران در پوشش علمی وارد کشور شده است. اما ماجرا چه بود؟

 

خردادماه سال گذشته یک هیأت آمریکایی تحت عنوان هیأت علمی و در قالب «طرح آموزش عالی ایران» به کشورمان آمد و از ۱۳ دانشگاه و مرکز علمی-پژوهشی ایران بازدید کرد! این مراکز عبارت بودند از: دانشگاه تهران، دانشگاه شهید بهشتی، دانشگاه علامه طباطبائی، دانشگاه الزهرا، دانشگاه صنعتی شریف، دانشگاه شیراز، دانشگاه اصفهان، دانشگاه صنعتی اصفهان، پژوهشگاه ملی مهندسی ژنتیک و زیست‌فناوری، سازمان پژوهش‌های علمی و صنعتی ایران، مؤسسه سلول‌های بنیادی رویان، پژوهشگاه دانش‌های بنیادی، و دانشگاه زند.


«آلن گودمن» رئیس هیأت آمریکایی، پس از پایان سفر به ایران طی بیانیه‌ای نوشت: «دیپلماسی آموزشی در صدر تلاش‌ها برای باز کردن باب گفت‌وگو میان دو کشور، حتی قبل از احیای کامل روابط دیپلماتیک قرار دارد.»

 

وی هم‌چنین صراحتاً از طرح «تبادل دانش‌جو» سخن گفت: «این هیأت، فصل تاریخی و جدیدی در روابط آموزشی میان آمریکا و ایران باز می‌کند و دو کشور را برای گسترش چشم‌گیر هم‌کاری‌های آموزشی و علمی و همین‌طور تبادل دانش‌جوهای بیش‌تر میان دو کشور آماده می‌کند.» همان‌طور که تاریخ دنیا و حتی تاریخ معاصر کشور خودمان نشان می‌دهد، کشورهای بی‌شماری تاکنون فریب برنامه‌های تبادل دانش‌جوی آمریکا را خورده‌اند و بعدها تاوان آن را پس داده‌اند.

 

جک استراو هم که پس از ۷۸ سال از واقعه کشف حجاب، به همراه یک هیات پارلمانی، درست در سالروز این واقعه وارد ایران شد، در ابتدا مراتب ذوق زدگی خود را از تحولات و پیشرفت ایران ابراز داشت و بعد به اصفهان و دانشگاه هنر رفت، اما دانشجویان حضور او را با گذشته نحسی که از انگلیس و اقدامات وی به خاطر داشتند، بر نتابیدند. استراو همچنین به شیراز و یزد نیز سفر کرد و آنجا نیز روی خوشی از دانشجویان و استقبال آنها ندید.

 

تاریخ کشور ثابت کرده است که میزبانی ایران از انگلیسی‌ها، هزینه‌های سنگینی برای مردم در پی داشته و مشکلاتی برای ایران فراهم کرده است؛ حضور فردی مانند جک استراو در سالروز کشف حجاب در ایران نیز می‌تواند برای مسئولین یادآور سیاست های فریب‌کارانه انگلیس در ایران برای پیشبرد اهداف خود باشد.

 

حال باید دید حضور ناخوانده این افراد و میزبانی مسالمت آمیز مسئولین دانشگاهی تا کی ادامه خواهد داشت. پازل‌های پروژه نفوذ از محیط علمی دانشگاهی ما کلید خورده و بهتر است مسئولین حافظه تاریخی خود را به کار بیاندازند و روزهای نحس سال ۷۸ و ۸۸ را که ماحصل تریبون دادن به تئوریسین‌‌های غربی در دانشگاه‌ها بود به یاد بیاورند.

منبع: خبرگزاری دانشجو

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.