ماجرای شروع دیدارهای رهبر انقلاب با دانشجویان/ گفت می‌خواهم اعتراض کنم؛ گفتیم اعتراض کن!

 

او را در جلسات درس و بحث مسجد کرامت مشهد به اسم «استاد سید علی خامنه‌ای» می‌شناختند. از همان روزهای نخست فعالیتش، عالم مبارز و محقق حوزه علمیه مشهد و جمع های مشتاق دانشجویی به شمار می‌رفت. رابطه دوستانه و لحن گیرای او هر جوانی را به سوی خود جذب می‌کرد و تفسیر حرفهایش به دل و جان می‌نشست.

 او در واپسین سال‌های منتهی به خرداد ۱۳۴۲ جزئی از جهاد فکری قیام یاران امام برای تجدیدنظر طلبی بزرگ شد و در این ایام همواره خود را طلبه و جستجو گر می‌دانست. فعالیت آیت الله خامنه‌ای در کلاس‌های درسی‌اش به نقطه‌ای رسید که شهید مطهری این جلسات را موثر و سودمند معرفی می‌کند و برای همین وقتی که آگاه می‌شود نیروهای امنیتی طاغوت جلسات مسجد کرامت را به تعطیلی کشانده، به شدت متاسف می‌شود و می گوید: «سیدعلی خامنه‌ای از نمونه‌های ارزنده‌ای است که برای آینده موجب امیدواری است و در این مدت کوتاه در مشهد کارهای پرثمری انجام داده که یکی از آنها جمع کردن جوانان روشنفکر و بیدار بوده و به همین جهت، وی مورد توجه امام خمینی هم واقع‌شده و امام خمینی دستور داده که هواخواهان وی، آیت‌الله خامنه‌ای را حمایت کنند.»

 


 

پیشنهاد می‌کنم آقا سید علی بیایند!

پس از گذراندن کوران سختی و یک دوره دستگیری به دست رژیم طاغو،ت ورق روزگار در ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸ باعث جدایی او از یار دیرینش آیت الله مطهری می‌شود. فقدان حضور او و اندیشه‌های نابش بیش از هر جا خود را در «دانشگاه»، سنگر اصلی شیخ شهید، نشان داد؛ امام آگاه امت، با آنکه مُهر پذیرشی بر آثار معلم شهید زد و همگان را به بهره‌برداری از این ثمرات ارزشمند فراخواند، پیشنهادی هم برای پر کردن جای خالی او در دانشگاه داشت. دیدار دانشجویان با امام (ره)، از این پیشنهاد قدسی آن هم در کوران جنجال‌های دانشگاه، پرده برداشت:

 

«البته باید اشخاصی هم که گوینده هستند، بیایند در دانشگاه و من پیشنهاد می‌کنم که آقای آقا سید علی آقا بیایند، خامنه‌ای. شما ممکن است که بروید پیش ایشان و از قول من بگویید ایشان بیایند به جای آقای مطهری. بسیار خوب است؛ ایشان، فهیم است؛ می‌تواند صحبت کند؛ می‌تواند حرف بزند.» آیت‌الله خامنه‌ای موظف شده بود که راه علمی استاد شهید و یار محبوبش را ادامه دهد. دانشگاه اکنون، میزبان میهمان خراسانی‌اش شده بود تا بانگ گفتارهای مطهری‌وار او را به جان بشنود.

 

از همان روزها بود که در جمع‌های دانشجویی حضور پیدا می‌کردند و میانشان بحث و تحلیل‌های جدی شکل می‌گرفت. این جلسات پس از منصوب شدن ایشان به رهبری جمهوری اسلامی ایران، شکل و شمایلی متفاوت و پررنگ تری گرفت؛ به نحوی که گستردگی اش دانشجویان زیادی را از سراسر کشور به بیت رهبری می‌کشاند، مکانی که امروز اکثر دانشجویان در اواسط ماه مبارک رمضان از آن به عنوان میعادگاه یار یاد می‌کنند.

 

چهره‌هایی که پس از دیدار رهبری خوش درخشیدند

نخستین دیدارها پس از دهه 60 و اوایل دهه 70 مروبط به حضور نخبگان کشور و تشکل‌های دانشجویی در محضر رهبر انقلاب می‌شود؛ جوانانی که حالا خیلی از آنها در عرصه‌های مختلف کشور حول رهنمون‌های دیدارشان با رهبر پیش می روند و از میانشان چهره‌های سیاسی برجسته ظهور پیدا کرده است؛ که از میان آنها می توان به پرویز امینی و محمد ودود حیدری اشاره کرد؛ تا جایی که چند روز پیش سکان دار کشتی انقلاب در دیدار با کارگزاران نظام در خصوصشان می گوید «صریح می گویم همواره از جوانان مومن انقلابی دفاع می‌کنم».

 

وجود بستری که اعلام آمادگی می کند هر گونه انتقاد و پیشنهاد نسبت به نظام، دولت، مسئولینش و یا حتی شخص رهبر را می شنود و مشتاقانه منتظر ارائه ایده ها و راه حل‌های جدید است، در کمتر جایی نمود و مانایی داشته است؛ اما در ایران سال‌ها وعده شده که در روزهای ماه مبارک رمضان دانشجویان حرف دلشان را بدون سانسور و خفقان و غیره و غیره رو در رو به شخص خود رهبری می زنند.

 

 

حرف هایی که گاهی حتی تُندند، اما آقایی آرام مقابلشان روی یک صندلی ساده نشسته است و با دقت از آنها نکته برداری می کند و قلمش روی کاغذ می‌چرخد؛ چرا که می‌داند دانشجو چشمه زنده جامعه است و حرف هایش از سر دلسوزی که نه، از سر اهمیت دادن به خاک و ناموس و هویتش است.

 

آیت الله خامنه ای در دیدار سال گذشته خود با دانشجویان خاطره‌ای را از سال های قبل انقلاب در مشهد و نوع انتقاد یکی از دانشجویان در یکی از جلسات دانشجویی مطرح کردند؛ که برای همگان جالب بود: 

 

«سالها قبل از انقلاب در مشهد، یک جلسه‌ دانشجویی داشتیم که من تفسیر می‌گفتم. یک‌عده دانشجو که نسبت به جمعیت‌های آن‌روز جمعیت زیادی بود یک‌جا جمع می‌شدند و بنده تفسیر می‌گفتم؛ حالا تفاصیلش زیاد است. یکی در آن جلسه شعار داد؛ بنده آن جلسه را با یک ترتیبی، با یک پیش‌بینی‌ای پیش می‌بردم؛ یعنی مباحث اساسی و اصولیِ انقلابی را در خلال تفسیر آیات منتقل می کردم؛ دلم نمی‌خواست با کارهای ظاهری، دستگاه حساس بشود و جلوی کار ما را بگیرد.

 

گفت می‌خواهم اعتراض کنم؛ گفتیم اعتراض کن…

من در صحبتم گفتم خواهش میکنم شعار ندهید؛ شعار نه حرف است، نه عمل است؛ حرف نیست، چون یک کلمه است؛ عمل نیست، چون یک صدایی است که از حنجره‌ی شما می‌آید بیرون؛ این را من در سخنرانی آنجا گفتم. هفته‌ بعد در روز جلسه یکی از دانشجوها گفت من به مطلبی که هفته‌ی گذشته فلانی گفت، می خواهم اعتراض کنم؛ گفتیم اعتراض کن.

 

گفت ایشان گفتند شعار نه حرف است، نه عمل؛ درحالی‌ که اتفاقا شعار هم حرف است، هم عمل. حرف است، برای خاطر اینکه یک کلمه است و مضمون مهمی دارد؛ بله، یک جمله است، لکن نشان‌دهنده‌ یک مجموعه‌ مضمون و محتوا است؛ بنابراین شما که اهل حرفید، ما اهل حرف بودیم؛ حرف میزدیم، بیان میکردیم- این حرف را باید مغتنم بشمرید. و امّا عمل است، برای خاطر اینکه برانگیزاننده است؛ شعارها انسانها را در صحنه می‌آورند، اینها را بسیج می‌کنند، جهت می‌دهند؛ پس عمل است. برخلاف گفته‌ی استاد -بنده را می‌گفت- که گفتند شعار نه حرف است، نه عمل؛ شعار هم حرف است، هم عمل.

 

 

آن جوان دانشجویی که آن روز این حرف را زد، امروز یکی از مسئولین کشور است که همه‌ شماها او را می‌شناسید. من نشسته بودم آنجا و آماده بودم برای صحبت؛ وقتی گوش کردم، گفتم حق با این آقا است، راست می‌گوید؛ شعار هم حرف است، هم عمل است. حالا هم همین را بِهتان می‌گویم؛ اگر شعار، خوب، پرمحتوا، پرمضمون، حاکی از یک حقیقت قابل گسترش فکری انتخاب بشود، این می‌شود هم حرف و هم عمل؛ مطرح کردن آن جهت‌دهنده و برانگیزاننده است. بنابراین کسی بیاید مثلا فرض کنید فقط یک کلمه‌ی «اقتصاد مقاومتی» را که ما گفتیم، دائم تکرار بکند، دنبالش عملی نباشد، بله، از صِرف گفتن این حرف، کاری ساخته نیست؛ امّا خود این شعار «اقتصاد مقاومتی» اگر در دل و زبان فعّالان کشور که از جمله‌ی مهم‌ترین‌اش شما دانشجوها هستید، دنبال بشود و تکرار بشود -که حالا اگر ان‌شاءالله فرصت شد تا قبل از اذان، عرض میکنم- آن‌وقت مهم است.»

 

هستند دانشجویانی که در فرصت هفت، هشت دقیقه ای کلام خود تحسین رهبر و همگان را برانگیخته‌اند. تحلیل ها و انتقادات نشانگر آن است پشتشان ساعت‌ها بحث و بررسی و مطالعه قرار گرفته است و مطالبات همگی حساب شده و دقیق است. شاید نگاه کردن به کسی که پس حدود سی سال سکان داری در دریای متلاطم منطقه و جهان همچنان آرامش در چهره‌اش موج می‌زند، نصیب هر کسی نشده باشد؛ این مهم را کسانی می‌گویند که از‌ آن «هفت دقیقه» به عنوان شیرین‌ترین لحظه عمر خود یاد می‌کنند و هنوز هم نمی‌دانند چرا لحظه ورود رهبر به بیت، چشمان خیلی‌ها خیس اشک می‌شود…

منبع: خبرگزاری دانشجو

 
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.