.
.
.
.
.
.
شب یلدایم اگر با تو سپر شد یلداست
یا اگر این شب من باتو سحر شد یلداست
ما که عمری زده ایم دم زِ فراق تو، اگر..
بعد از این شام سیه خَتمِ سفر شد یلداست
ما که خود چله نشین تو شدیم آقاجان
این شب چله اگر از تو خبر شد یلداست
شب نشینی و کنار دِگران خوب اما..
با تو و عشق تو گر جمله به سر شد یلداست
ای خدایِ کرم و جود و محبت مهدی(عج)
از کرم، بر من اگر از تو نظر شد یلداست
همچنان آل علی در خطر تهدیداند
آن دمی که زِ شما دفع خطر شد یلداست
چون شهیدان تو ای شَهدِ شهادت نوشان..
سینه ام گر به دفاع از تو سپر شد یلداست
حرف آخر، اگر این چشم من ای صاحب اشک..
امشبی بَهرِ غَمِ جَدّ تو تَر شد یلداست
فروغ بخشِ شب انتظار، آمدنی است
رفیق آمدنی، غمگسار آمدنی است
به خاکِ کوچهی دیدار، آب میپاشند
بخوان ترانه، بزن تار، یار آمدنی است
ببین چگونه قناری به وجد آمده است!
مترس از شبِ یلدا، بهار آمدنی است
صدای شیههی اسب ظهور میآید
خبر دهید به یاران، سوار آمدنی است
دلم گرفته از این انتظار یلدایی
دقایقم همه غرق “چه وقت میآیی؟”
نوشتهاند “صدایش کنید میشنود!
صدات میزنم آخر کجای دنیایی؟
بگو چه وقت میآیی؟ ببین که دلهامان
دگر قبول ندارد هنوز و امایی
شنیدهام نمیآید بهار با یک گل
بهار من، گل نرگس! تویی که میآیی
و باز نقطه سر خط، نریز اشک ای چشم!
تمام میشود این انتظار یلدایی
ای نگاهت چلچراغ شام یلدای همه
روشن از مهر رخت همواره فردای همه
ای به توفان حوادث کشتی امن نجات
وی بیان روشنت فانوس دریای همه
ای ز چشمانت جهان را بارش باران نور
وی به هر هنگامه نامت آتش نای همه
نازنین لبخند گهگاه لبت خورشید صبح
شعله سوز درونت شمع شبهای همه
سرو سرسبزی، نمودار بلندای شرف
نخل پرباری سزاوار تماشای همه
«گر کسی از من نشانی از تو جوید گویمش
خانهای در کوچه باغ دل، پذیرای همه»
بس که باشد تیره این شبهای هجران، گشته است
دیدن مهتاب رخسارت تمنای همه
«سائلا» باغ دل ما بی گل رویش مباد
تا بود پیوسته این گل عالم آرای همه
حسن واشقانی فراهانی
مهدی جان
تو نیستی و پیش من فرقی نخواهد کرد
که آخر پاییز امروز است یا فرداست
یلدای آدمها همیشه اول دی نیست
هرکس شبی بییار بنشیند شبش یلداست
خدایا! شب یلدای هجران را به یُمن ظهور ماهِ کاملش کوتاه کن که شب پرستان، هم چنان چشم بر صبح صادقش بستهاند و مؤمنان، طلوع خورشید جمالش را نزدیک میدانند.
منبع: kowsarblog.ir